۱۳۹۰ آبان ۵, پنجشنبه

پیوند سینما و تئاتر در «شهر ما» (نمایش های تلویزیونی)


پیوند سینما و تئاتر در «شهر ما» / مسعود ایران فدا
شامگاه چهارشنبه بیست و هفتم مهرماه ، ساعت 22.
نمایش تلویزیونیِ «شهر ما» ، اثر شاخص «تورنتون وایلدر» به کارگردانی نمایشی «اسماعیل موحدی» و کارگردانی تلویزیونی «فرشاد احمدی دستگردی» ، از شبکه ی چهارِ رسانه ی ملی نمایش داده شد. یادِ روزهای دور دهه ی شصت کردم. روزها و شب هایی که نه شبکه های تلویزیونی فراوان بودند و نه ساعات پخش شان بلند.
خبری هم از ماهواره و ویدئو نبود
اما آن روزها، دوران طلایی نمایش های تلویزیونی بود.
از نمایش های تلویزیونی آن دوره، «سوزن بانان» اثر «برایان فیلان» به کارگردانی «مودبیان» و «فردرو» در خاطرم هست ؛ که با بازی درخشان «علی نصیریان» همراه بود.
«باجناق ها» و «اکبر عبدی» با آن بازی خوب و ضبط جذاب تلویزیونی بارها نمایش داده شد.
«دو مرغابی در مه» «حسین پناهی» را نیز خوب به یاد دارم.
دهه ی هفتاد شمسی، هم من بزرگ تر شده بودم و هم تنوع نمایش های تلویزیونی بیشتر شده بود.
شبکه ها هم تعدادشان به سه و چهار رسید.
«پنچری» اثر «دورنمات» ، با بازی درخشان «اکبر زنجان پور» را به خاطر دارم.
«خانه ی عروسک» «ایبسن» ، «خسیس» «مولیر» و «تله موش» «آگاتا کریستی» را هم دیدم. «فیزیکدان ها» هم اثری شاخص بود باز هم از «دورنمات» ، کارگردانی نمایش را «رضا کرم رضایی» برعهده داشت و «مهتاج نجومی» کارگردان تلویزیونی بود.
مرحومه «جمیله شیخی» به همراه «اکبر زنجانپور» و زنده یاد «خسرو شکیبایی» بازی های در خور توجهی داشتند که این تله فیلم را به پخش مجدد کشاند ...
در همین سال ها، «مرگ یزدگرد» را - که نمایشی تاثیرگذار بود و خود «بیضایی» آن را فیلم تئاتر می نامید – را روی VHS دیدم؛ که هیچ گاه به پخش تلویزیونی راه نیافت!!!
در این سال ها، پیشگامان نمایش های تلویزیونی همچون «علی حاتمی» ، «بهرام بیضایی» ، «پرویز کاردان» ، اسدالله پیمان» و ... یا در قید حیات نبودند، و یا دیگر نمایش تلویزیونی کار نمی کردند؛ اما نسل دوم نمایش سازان تلویزیونی به خوبی از عهده ی این کار بر آمده بودند؛ همچون: «داریوش مودبیان» ، «حسین فردرو»، «اکبر رادی» ، «رسول نجفیان»، «مسعود رسام»، «ناهید شوندی» ، «منیژه حامدی» ، «هرمز هدایت»، «حسن فتحی» ، «علی رفیعی» ، «سامان امیرپور» ، «محمد رحمانیان» و عده ی کثیری از کارگردانان نمایشی و کارگردانان تلویزیونی.
روزها و سال ها رفتند، شبکه ها 24 ساعتی شده و با حساب استانی ها ، تعدادشان از 20 هم گذشت.
تعداد کارها در دهه ی هشتاد شمسی، کمتر از آن سال هاست، اما تفاوت نگاه کارگردانان تلویزیونی شایان توجه است.
«سارتر» ، نمایش را رویدادی حقیقی می داند که تماشاگران هم در آن شرکت دارند. نمایش را هنری اجتماعی می شمارد که آثار و نتایجی جمعی به بار می آورد. سینما در تقابل با تئاتر رویدادی ساخته و پرداخته است که با نزدیک تر شدن بازیگر به تماشاچیان ، مشارکت تماشاچیان را در این رویداد بیشتر می کند.
اما امروزه ، روزگار تکنولوژی و سرعت، به سبب توسعه ی شهرها و شتابزدگی زندگی، مردم دیگر فرصت دیدن تئاتر را ندارند.
سینما هم با رواج شبکه های ماهواره ای و DVD های با کیفیت از سکه افتاده؛ اما اگر نمایش تلویزیونی را فرزند تئاتر و سینما بدانیم. این رویکرد هنری توانایی برقراری تعادل و تعامل میان تئاتر و سینما را برخوردار است.
اگر چه نمایش تلویزیونی، یک اجرای زنده نیست ولی به هر نحوی که ضبط و ارائه شود توانایی بالقوه ای در ارائه ی هنر تئاتر را در سطح وسیع تری از مخاطبان دارد.
نمایش تلویزیونی با به کارگیری عناصر تاثیرگذار تئاتر و سینما می تواند عناصر هنریِ متن، بازیگری و صحنه پردازی را از تئاتر وام گرفته و با کمک عناصر فنی، اندازه ی نما، زاویه ی دوربین و دیگر ابزارهای سینمایی هر دو گروه مخاطب سینما و تئاتر را پوشش دهد. ماحصل این عناصر، اثر را از محدودیت های نمایش می رهاند، و با برخوردی مستقیم و بی پرده با تماشاچی و با استفاده از تکنولوژی های ویدئویی و بهره مندی از دیگر گونه های هنری ، دگرگونه هنری می زاید؛ که تله تئاتر و یا نمایش تلویزیونی نامیده می شود.
نمایش تلویزیونی را می توان به چهار گونه طبقه بندی کرد:
1- تئاترهای صحنه ای که بی هیچ تغییری در متن و میزانسن در محل اجرا و با حضور تماشاگران و یا بدون آن ها ، برای تلویزیون پخش و یا مستقیم پخش می شود.
2- اجرای صحنه ای که بدون تغییرات عمده در استودیو ضبط می شود.
3- نمایشنامه هایی که برای تلویزیون طراحی و تنظیم می شوند.
4- نمایشنامه هایی که برای تلویزیون نوشته می شوند.
برمی گردیم به سراغ «شهر ما»، تله تئاتری که بهانه ی این مکتوبات شد. «شهر ما» از «شبکه ی چهار» نمایش داده شد. شبکه ای که با پخش مستندهای باارزش، نمایش فیلم های هنری و تئاترهای تلویزیونی توانسته طیفی قابل توجهی از بینندگان را به خود اختصاص دهد.
«شهر ما» ، اثری شناخته شده از «تورنتون وایلدر» است ؛ نمایشنامه نویسی که در 1897 میلادی در ایالت «ویسکانسین» آمریکا زاده شد. از آثار او می توان به «بیخ گوش هایمان» ، «شام طولانی کریسمس»، «دلال ازدواج» و «شهر ما» اشاره نمود. این آثار او را دو بار مفتخر به دریافت جایزه ی «پولیتزر» نمود. «تورنتون وایلدر» بیشتر به مضامین اجتماعی و رویکردهای جامعه شناسیِ آمریکای روزگار خود می پرداخت. روزگاری که جهان با شتاب به سوی انقلاب های صنعتی و سیاسی پیش می رفت و زندگی روزمره ی مردمان در زیر جریانات ژورنالیستی فراموش می شد.
در «شهر ما» بازیگران، هر کدام نماینده ی طبقه ای از جامعه ی آمریکا هستند. مردمانی که در شهری کوچک و خیالی به آرامی و به دور از هیاهوی شهرهای بزرگ آمریکا روزگار سپری می کنند.
در طول نمایش بارها با فاصله گذاری های متنی ، البته نه از نوع ایدئولوژی برشت، مواجه می شویم. فاصله گذاری های درون متنی که با فاصله گذاری در میزانسن و بازی ها و همچنین در نوع دکوپاژ کارگردان تلویزیونی به خوبی در هم تنیده، حق مطلب نویسنده را به تماشاگر ادا می کند.
نمایش با باران شروع می شود؛ بارانی که در طول اثر همراه است. این باران هم زاینده است و هم پاک کننده. عنصری که مایه ی کار و حرکت مردم کشاورز شهر می شود و اندک بدی های این مردم آرام را از این شهر دور افتاده می شوید. داستان این نمایش، داستان روزمرگی مردم شهر است. زندگی یک دکتر، یک روزنامه نگار و خانواده هایشان؛ در کنار سایر مردمان شهر. داستان زندگی، داستان عشق ، داستان ازدواج، تولد و مرگ؛ یک داستان معمولی که می توانست در همه جا روی دهد.
صحنه پردازی نمایش بسیار ساده و موجز است، هر چه قرار است از شهر ببینیم و بدانیم ؛ همه در همین یک صحنه جای دارند.
کارگردان نمایشی هم با میزان های کاربردی استفاده ی مورد نیازش را از صحنه نموده و تصویربردار هم با کادرهای متنوع اطلاعات بصری بیشتری به تماشاگر می دهد. کارکرد نور در صحنه به خوبی دیده می شود، و در تدوین نیز، با استفاده از نورپردازی و جلوه های تصویری ، زمان ها ، فضاها و پرده ها به خوبی از هم تفکیک شده اند.
فراموش نشود که این نمایش با یک دوربین ضبط شده ، که کاری طاقت فرسا و نیازمند نظمی نفس گیر در هنگام ضبط می باشد. البته پیش تر نمونه هایی از نمایش تلویزیونی تک دوربینه را از «فرشاد احمدی دستگردی» دیده ام، که می توانم به کارگردانی تلویزیونی «باد سرخ»[1]، «یَزرا»[2] ، «اُترار نامه»[3]، «شاعره ی آتش»[4] ، «مثل آواز خدا» و «برادری و برابری» اشاره کنم.
تعامل کارگردان تلویزیونی و تصویربردار در انتخاب اندازه نماها، و نوع نورپردازی توانسته در خدمت متن و نمایش باشد. کارگردان نمایشی و کارگردان تلویزیونی توانسته بودند پایاپای در کنار متن، گام برداشته و اثری روان و روایت محور را پدید آورند. به نمونه، در صحنه ی مکالمه ی شبانه ی «امیلی» و «جرج» . دخترِ مرد روزنامه نگار و پسرِ مردِ دکتر که دل در گرو یکدیگر دارند؛ در این صحنه ، این دو از پنجره ی اتاق هایشان که مشرف به هم هستند به گفتگویی عاشقانه نشسته اند. این دو جوان اند و سمبل زندگی، عشق ؛ اما در میان این دو رهبر گروه کُر کلیسا که مردی دائم الخمر و زجر دیده است حضوری قاطع و ایستا دارد. گویی این تلخی زندگی است که به نظاره ی گفتگوی عاشقانه ی این دو نشسته.
این صحنه با میزان های کارگردان نمایش، و نورپردازی و تصویربرداری در زمینه ی تلویزیونی، و برش های تدوین گر، صحنه ای تاثیر گذار و به یاد ماندنی شده است. صحنه ای که بی شک فحوای متن را به خوبی بازگو می کند. زندگی جریان دارد، اما به زیر سایه ای تلخ و گزنده.
نویسنده ارتباطی بی پرده با تماشاچی برقرار می کند؛ تا جایی که مستقیماً به تماشاچی می گوید:
«پس ای مردمِ هزار ساله آینده، این شیوه ی زندگی ماست؛ شیوه ی بزرگ شدن، ازدواج و شیوه ی مرگ».
این ارتباط مستقیم به وسیله ی راوی داستان برقرار می شود. نقش راوی را خودِ «اسماعیل موحدی» بازی می کند. یک بازی روان، به دور از هیجان و در خدمت متن. راوی گویی دانای کل است، حضوری خدا گونه دارد و به بازیگران تحکم می کند. راوی، شخصیت ها را معرفی می کند؛ به صحنه می خواند و از صحنه می راند.
این ورود و خروج های شخصیت ها در ضبط تلویزیونی ، به کمک ابزار تصویر و تدوین از قالب های تکراری نمایشی خارج شده و حضوری سینمایی به خود گرفته، چه بسا تلویزیونی و خبری.
راوی صحنه را شرح می دهد گویی برای ما کروکی می کشد و چه خوب نماهای «های انگل» با لنز واید توانسته این تصویر کروکی گونه ی شهر را به ما بشناساند. دو خانواده ی اصلی نمایش، خانواده ی دکتر و روزنامه نگار به خوبی تفکیک شده اند. چه از نظر بازی و چه از نظر جلوه های بصری. اگر چه هر دو در یک صحنه و در فضاهای کاملاً قرینه و شبیه به هم قرار دارند. کارگردان تلویزیونی با نزدیک شدن به چهره ها به خوبی آن ها را به ما می شناساند؛ و فراموش هم نمی کند که این یک نمایش است و گهگاه به ما تحکم می کند که این نمایش است، با همان نماهای «های انگل» .
نمایش با زندگی روزمره شروع می شود، با ازدواج ادامه پیدا می کند و با مرگ به آخر رسیده و پایان می یابد. این ارتباط میان صحنه ها به خوبی با نوشته های میانه پرده ای تفکیک شده و من را به یاد سینمای صامت می اندازد.
صدا در این نمایش کارکردی مستحکم دارد، چه در استفاده از افکت های صوتی و چه در موسیقی.
بازیگران به خوبی با ابزارهای صحنه که خیالی هستند بازی می کنند و کارگردان تلویزیونی با افکت های صوتی این بازی را باور پذیر می کند. گویی تمام وسایل در صحنه، حضوری زنده و پویا دارند؛ اگر چه ما آن ها را نمی بینیم.
پرده ی آخر
پرده ی آخر ، پرده ی مرگ است، اگر چه متن اصرار دارد که به زندگی روزمره ی مردم بپردازد. این زندگی ادامه دارد و حرکت می کند اما در کل نمایش، مرگ سایه ی سنگینی روی زندگی دارد؛ سایه ای که در پرده ی آخر به سیاهی می رسد. میزان ها، دکوپاژ کارگردان تلویزیونی در استفاده از دوربین؛ و تقسیم فضای درست به وسیله ی کارگردان نمایشی به اضافه ی بازی های به نسبت خوب در پرده ی آخر، به تماشاگر، جبر غالب مرگ را تفهیم می کند. در پرده ی آخر، انگار همه مرده اند؛ گویی حتی راوی هم مرده و یک مرده ، این نمایش را برای ما بازخوانی می کند.
تصویربرداری، تدوین و صحنه آرایی در پرده ی آخر تماشاگر را به مفهوم زیبایی زندگی متوجه می سازد. پرده ی آخری که همچون شروع نمایش با باران به انتها می رسد، بارانی که گویی همیشه در حال باریدن بوده.
جسارت انتخاب این متن، توسط کارگردان نمایشی قابل تقدیر است؛ چرا که متن کاملاً رویکردی جامعه شناسانه و حتی روانشناسانه دارد، و برخورد با این گونه متن ها به هر حال دشوار می باشد.
تصمیم به ضبط با یک دوربین، جسارت دیگری است از کارگردان تلویزیونی، چرا که ضبط نمایشی این گونه روایت محور، با حضور متعدد بازیگران، آن هم در یک صحنه و دکور، خود نیازمند تلاشی سخت و طاقت فرساست؛ که بخش تلویزیونی از عهده ی آن بر آمده و توانسته است در کنار متن، گام زده و البته خلاقیت های هنری خود را نیز به نمایش درآورد.
البته از قدرت متن ، به هیچ وجه نباید غافل بود؛ متنی که هم قدرت فوق العاده ای دارد؛ و هم به اجرا درآوردن آن بسیار سخت است. نمایش «وایلدر» نمایشی است؛ طولانی که در بدو خواندن تخت و بدون کنش به نظر می رسد؛ اما آن هنگام که در خواندن آن دقیق می شوید؛ می بینیم که باید زیر متن را به دقت خواند و با قدرت بیرون کشید.
من با توجه به شناختی که از این دو کارگردان؛ و به ویژه «احمدی دستگردی» دارم؛ این بار بیشتر مترصد آن بودم که این دو با در دست گرفتن چنین متنی چگونه آن را در بازتاب تلویزیونی اش ضبط خواهند نمود ؛ به نظر من کار خوب پیش رفته بود؛ الا حذف یکی دو صحنه، که یکی از آن ها پیش از ضبط بود؛ از سوی کارگردانان؛ و دیگری به گفته ی « موحدی» در پخش شبکه ی چهار حذف شده بود؛ که به نظر من چندان توجیه شده نبود، و به کار بی دلیل ضرر زده بود. البته تا آن جا که من می دانم «احمدی دستگردی» از اشارات آقای «رحمان سیفی آزاد» ، رئیس گروه نمایش در بازبینی اثر؛ هم رضایت کامل داشت؛ و هم از دقتی که از سوی ایشان در دیدن تله تئاتر، شده بود ، خرسند؛ اما این که چرا در پخشِ شبکه ی چهار که واحد دیگری است، ناگهان صحنه ای اثر گذار حذف می شود، چرایی خاص خودش را دارد. به هر صورت این نمایش اثری است، سخت و تا آن جا که من می دانم با توجه به امکانات ناکافی شهرستان کوشش بسیاری صورت گرفت تا به تولیدی تمیز، شسته رُفته و قابل قبول برسد؛ البته تقریباً. تقریب ها بیشتر به نظر من در نپرداختن به پاره ای از صحنه های محذوف نمایش نامه بود؛ که ای کاش بدان توجه بیشتری شده بود؛ از سوی کارگردان ها؛ که به دلایلی؛ می دانیم که نمی شد و نمی شود.
شناسنامه ی نمایش تلویزیونی « شهر ما »
نویسنده: تورنتون وایلدر
مترجم: مرجان موسوی کوشا
کارگردان تلویزیونی و تهیه کننده: فرشاد احمدی دستگردی
کارگردان نمایشی: اسماعیل موحدی
نور و تصویر: علی جعفری
جلوه های ویژه ی نور و تصویر: لیلا شمسی / فرشاد احمدی دستگردی
صدا بردار: مجتبی حبیب الهی
موسیقی: هومن همامی
ضبط موسیقی: استودیو ایران صدا / هوشمند همامی / علی اسماعیلی
تدوین و صدا گذاری: فرشاد احمدی دستگردی / لیلا شمسی
مدیر تولید و برنامه ریز: مهدی خوش
طراح گریم: محراب شاپور زاده
طراح صحنه: محسن علیپور
طراح لباس: سامرند معروفی
بازیگران: اسماعیل موحدی / علیرضا قدسیه / مریم مسائلی / فرید الدین سلیمانی / رادنوش مقدم / حامد احمد جو / معین الدین عشاقی / شیرین صمدی / پگاه اسدی / فرشاد فهیمی / مهناز نوری / اوژن صفاری / سامرند معروفی / امیر صفایی پور / مسعود صولتی
دستیاران تصویر: محمد پورگردی / محمد داوری
دستیار صدا: مجتبی موسوی
دستیاران کارگردان تلویزیونی: لیلا شمسی / قادر طباطبایی زواره / یونس اسفندیاری
منشی صحنه ی تلویزیونی: لیلا شمسی
دستیاران کارگردان نمایشی: فریدالدین سلیمانی / داود کمالی / میثم کیان
منشی صحنه ی نمایش: سعیده کمالی
مدیران صحنه: مهدی خوش / قادر طباطبایی زواره
مدیر تدارکات: مسعود صولتی
اجرا و ساخت دکور: ایمان علی پور / ایمان بلوطی زاده / زهرا رجب پور / سهیل ابراهیمی / حسین ماهر
اجرای گریم: شورش معروفی / نگار عباسی
سال ساخت: 1389 هجری خورشیدی
منابع و مآخذ :
1- تئاتر تلویزیونی در ایران ؛ غلامحسین لطفی ؛ تهران : انتشارات سروش ؛ چاپ اول : 1387.
2- فرهنگ تئاترها و نمایشهای تلویزیونی ؛ عباس جهانگیریان ؛ تهران : دفتر هماهنگی پژوهش های برنامه ای معاونت سیما ؛ چاپ اول : پاییز 1375.
3- شهر ما ؛ تورنتون وایلدر ؛ مترجم : مرجان موسوی کوشا ؛ تهران : فرهنگ صبا ؛ چاپ اول : 1387.
4- «ژان پل سارتر و سینما» ؛ بیژن اشتری ؛ ماهنامه ی « دنیای تصویر » ؛ شماره ی 192 ؛ خرداد 1389 ؛ صفحات 80 تا 85 .



۱- نمایش تلویزیونی «باد سرخ» در سیزدهمین جشنواره ی تولیدات رادیویی و تلویزیونی مراکز استان های صدا و سیمای جمهوری اسلامی ، برنده ی جوایز زیر گردیده است:
تدوین گر برتر «فرشاد احمدی دستگردی و لیلا شمسی»
نورپرداز برتر : فرشاد احمدی دستگردی
تصویر بردار برتر: فرشاد احمدی دستگردی
کارگردان تلویزیونی برتر: فرشاد احمدی دستگردی
۲- تله تئاتر «یزرا» در جشنواره ی دفاع مقدس ، برنده ی جایزه ی بهترین تهیه کننده «رسول هنرمند» گردیده است.
۳- در چهاردهمین جشنواره ی تولیدات رادیویی و تلویزیونی مراکز استان های صدا و سیمای جمهوری اسلامی، تله تئاتر «اثرار نامه» برنده ی جوایز و عناوین زیر شده است:
بهترین تصویر بردار: فرشاد احمدی دستگردی
بهترین تدوین: فرشاد احمدی دستگردی و لیلا شمسی
بهترین صدا بردار: مجتبی حبیب الهی
بهترین نورپرداز: حفیظ الله قاسمی ورنامخواستی
موسیقی: هومن همامی
همچنین، نمایش تلویزیونی «اترار نامه» در بیست و ششمین دوره ی جشنواره ی فجر در بهمن 1386 در بخش تله تئاتر برنده ی جایزه ی بهترین کارگردانی تلویزیونی توسط فرشاد احمدی دستگردی شده است.
۴- نمایش تلویزیونی «شاعره ی آتش» در پانزدهمین دوره ی جشنواره ی تولیدات رادیویی و تلویزیونی ، برنده ی عناوین و جوایز زیر گردیده است:
بهترین تدوین گر: فرشاد احمدی دستگردی و لیلا شمسی
موسیقی: هومن همامی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر