۱۳۸۸ تیر ۲۷, شنبه

«آل پاچینو» با نگاهی به زندگی هنری و جوایز وی (دانشنامه بازیگران)



نوشته‌ي زير در مورد يكي از بزرگترين و تاثيرگذارترين چهره‌هاي تاريخ سينماست. دليلي اگر براي اثبات گفته‌ي بالا بخواهم، در بررسي آثار او مي‌توانم بيابم. يكي از نكات جالب توجه در حاشيه‌ي اين مبحث، اين است كه كارگردان فيلم «مخمصه» يا «هيت Heat» - مايكل(1) (نامزد 4 جايزه اسكار) پس از تدوين فيلمِ مخمصه، براي نوشتن تيتراژ، دچار مشكل شد. او نمي‌دانست نام«رابرت دنيرو» را اول درج كند، يا نام «آل پاچينو» را، ولي پس از يك نظرسنجي عمومي، نام پاچينو در سمت چپ و نام دنيرو در سمت راست تصوير حك شد.

اين سياهه در مورد هنرمندي است كه «فرانسيس فورد كاپولا»(2) (كارگردان سه‌گانه‌ي معروف پدرخوانده، نامزد 4 جايزه اسكار و برنده‌ي 3 جايزه اسكار) در پاسخ به يك خبرنگار، كه از او مي‌پرسد اگر كارگردان نمي‌شديد، چه كاره مي‌شديد؟ گفت: «اگر كارگردان نمي‌شدم، دوست داشتم يك پاچينو بودم.»

باري هنرپيشه‌اي كه در حال خواندن نوشته‌اي در مورد او هستيد، از سوي «دانيل دي لوويس»[3] ازيگر بريتانيايي برنده 2 جايزه‌ي اسكار)، اين چنين معرفي مي‌شود: «آل پاچينو، به دنبال اسكار نيست، بلكه اين اسكار است كه به دنبال پاچينو مي‌گردد.»

بايد بگويم كه نوشته‌هاي ذكر شده در بالا، فقط نقطه نظر دو تن از هنرمنداني است كه نگارنده از آن آگاه بود، حال با توجه به آن مطالب و سياهه‌اي كه در زير خواهيد خواند، قضاوت در مورد اين بازيگر بزرگ با شماست.

در اين متن، سعي شده با نوشتن شرح حالي از زندگي، آثار و جوايز «آل پاچينو» و پس از آن، اضافه كردن نقد ده اثر، از برجسته‌ترين آثار او براي شناخت و قضاوت در مورد تاثير اين شخصيت، بر سينماي هم عصر ما، منبعي جامع، مانع و كامل براي شما گردآوري شود. زندگي‌نامه‌ي «آلفردو جيمز پاچينو» ملقب به «آل پاچينو» را، اگر بخواهم به نثر درآورم، بايد از ايالات متحده آمريكا، نيويورك، 24 آوريل 1940 يعني كشور، شهر، روز، ماه و سال تولد او آغاز كنم.

پس از تولد، آلفرد يكي از مهم‌ترين اتفاقات زندگي‌اش را در دو سالگي تجربه كرد. يك اتفاق شوم، يعني جدايي پدر و مادرش. پدر او، «سالواتور پاچينو» نام داشت، مردي متولد شهر كورلئونه و كارمند بيمه. اما مادرش «رز پاچينو» پس از جدايي، مجبور شد همراه با آلفرد كوچك به خانه‌ي مادرش برود، تا هر سه در كنار هم به زندگي ادامه دهند.

زندگي آلفرد جوان تا قبل از 22 سالگي، هنوز اتفاق شوم ديگري را نديده بود، تا اين كه در همين سال مادرش را از دست داد، دومين اتفاق تلخ زندگي آلفرد. اما اين اتفاقات، هيچ گاه نتوانست برای تلاش پيگير، عشق او به هنر و استعداد ذاتيِ فراوان او، سدي جدي باشد. چون او توانست چهار سال پس از مرگ مادرش يعني در سال 1966 نظر ناظران «اكتورز استوديو» را به خود جلب كند، تا براي ورود به بزرگترين موسسه‌ي آموزش بازيگري قبول شود.

او در ابتدا، رشته‌ي تئاتر را رشته‌ي اصلي خود قرار داد، تا با تكيه بر استعداد سرشارش، بتواند در سال 1969 يعني سه سال پس از تحصيل و فعاليت در اين رشته «جايزه‌ي توني»، بزرگ‌ترين و مطرح‌ترين جايزه در تئاتر را براي بازي در نمايش «آيا ببر كراوات مي‌زند؟» از آن خود كند. پس از دريافت اين جايزه، آل جوان، اولين پيشنهاد سينمايي‌اش را دريافت كرد، تا اولين فعاليت سينمايي‌اش، فيلم «من و ناتالي» باشد. اما «جري شاتزبرگ» (متولد 1927، در محله‌ي برانكس) زماني كه مي‌خواست دومين فيلم بلندش را در سال 1971 جلوي دوربين ببرد، براي نقش اصلي فيلمش، آل پاچينو – هم شهري خودش، كسي كه مثل خود شاتزبرگ، دومين فيلم سينمايي‌اش را تجربه مي‌كرد – انتخاب كرد. پاچينو در اين فيلم، كه «وحشت در نيدل پارك» نام داشت، با اجراي يك بازي «كنستيك» و فيزيكي، علي رغم ضعف‌هاي زياد فيلم، توانست خود را در نظر منتقدان و مخاطبان سينما مطرح كند.

هم زمان با نمايش فيلم «جري شاتزبرگ»، «وحشت در نيدل پارك»، تهيه‌‌كنندگان فيلم پدرخوانده، مراحل پيش توليد را دنبال مي‌كردند، نقش اصلي اين فيلم «دون كورلئونه» بود، كه «مارلون براندو» براي ايفاي اين نقش انتخاب شده بود.

اما براي نقش «مايكل كورلئونه» يعني نقش مكمل فيلم، هنوز بازيگر مشخصي از سوي تيم توليد مشخص نشده بود، «كاپولا» كارگردان فيلم، اين نقش را به كسي كه تا قبل از آن سال (1972) دو بار نامزد جايزه‌ي اسكار بهترين بازيگر نقش اول مرد در سال‌هاي 1970 و 1971 شده بود، يعني «جك نيكلسون» پيشنهاد داد، اما نيكلسون در جواب او گفت: «نقش يك ايتاليايي را، يك ايتاليايي بايد بازي كند.» و با خودداري از ايفاي نقش در اين فيلم، شايد بتوان گفت بزرگ‌ترين شانس زندگي را، براي آلفرد ايجاد كرد؛ زيرا پس از نيكلسون، گزينه‌ي بعدي كاپولا، پاچينو شد. وي توانست در سومين نقش سينمايي‌اش،‌ آن چنان خوش بدرخشد، كه در آن سال، نامزد جايزه‌ي اسكار بازيگر نقش مكمل مرد شود. اما اين جايزه، چهار نامزد ديگر هم داشت كه عبارت بودند از: 1- جيمز كان 2- رابرت دوال 3- جنسي برلين 4- جوئل گري، كه در نهايت هم جايزه به جوئل گري براي بازي در فيلم‌ «كاباره» رسيد.

يك سال پس از اين وقايع، يعني در سال 1973، هم شهر‌ي پاچينو، كارگرداني كه اولين نقش اصلي زندگي‌اش را به او داد، جري شاتزبرگ باز هم از او در كنار جين هاكمن، براي ساخت فيلمي به نام مترسك استفاده كرد؛ فيلمي كه در سال 1974 جايزه‌ي بهترين فيلم جشنواره كن را به خود اختصاص داد. پس از بازي در مترسك، پاچينو در همان سال، يكي از زيباترين آثار خود را خلق كرد، اثري كه بدون شك يكي از شاخص‌ترين آثار او به شمار مي‌آيد، يعني فيلم «سرپيكو»؛ ضمناً اين فيلم، اولين همكاري آل با «سيدني لومت[4] (كارگردان نامي آمريكا، نامزد 5 جايزه اسكار) به حساب مي‌آيد. بازي بسيار خوب و زيباي او در اين فيلم، جايزه‌ي گلدن گلاب همان سال را برايش به همراه داشت. هم چنين بازي در فيلم سرپيكو نامزدي جايزه‌ي اسكار نقش اول مرد را در كنار بازيگراني چون: 1- مارلون براندو 2- جك نيكلسون 3- رابرت ردفور 4- جك لمون؛ براي او به همراه داشت؛ اما باز هم اين جايزه نتوانست دستان پاچينو را لمس كند، تا دستان جك لمون براي بازي در فيلم «ببر را درياب» آن را لمس كنند.

سال بعد، در سال 1974 پاچینو پیشنهاد بازی در پدرخوانده 2 را دریافت کرد، و توانست ایفای نقشی حسی و فیزیکی و با اتکاء بر شخصیتی کامل که فیلمنامه نویس در اختیار گذاشته بود، اثری ماندگار را بگذارد.

در سال 1974 كه براي سومين بار نامزد جايزه‌ي اسكار بهترين نقش اول مرد شد، اما اين بار هم اسكار در حسرت لمس دستان او ماند، تا «آرت كارني» جايزه را از چنگ بزرگاني چون داستين هافمن، جك نيكلسون و آلبرت فيني درآورد.

اما آل در سال 1975 با بازي در اثري زيبا از «سيدني لومت» و به عبارتي پس از همكاري دومش با اين فيلم‌ساز در فيلم «بعد از ظهر سگي» باز هم براي چهارمين بار پياپي، او نامزد جايزه‌ي اسكار شد؛ تا باز هم، بازيگر خوشنام هاليوودي، «جك نيكلسون» (كسي كه در كارنامه‌ي هنري‌اش، 9 نامزدي جايزه‌ي اسكار و برد 3 جايزه‌ي اسكار بهترين بازيگر نقش اول مرد را به يدك مي‌كشيد) در آن سال براي اولين بار، به خاطر بازي در فيلم «ديوانه از قفس پريد»، آن جايزه را از چنگ رقباي بزرگي چون والتر ماتئو، ماكسي‌ميليان اسكر، جيمز ويت‌مور و آل پاچينو درآورد و آن را از آن خود كند.

پاچينو پس از اي نامزدي‌هاي هر ساله و پي در پي ناكام، مدتي به تئاتر پرداخت تا بتواند در سال 1977 بار ديگر جايزه‌ي توني را، براي بازي در نمايش «تمرين اصلي پاول هابل» دريافت كند. پس از گرفتن اين جايزه، آل اولين همكاري‌اش با «سيدني پولاك» را در فيلم «بابي ديرفيلد» تجربه كرد، اما اين فيلم، اقبال عمومي چنداني نيافت.

دو سال بعد، يعني در سال 1979 نهمين تجربه‌ي سينمايي پاچينو، فيلمي بود با نام «عدالت براي همه» ساخته‌ي «نورمن جيسون»، فيلمي كه او را براي پنجمين بار، نامزد جايزه‌ي اسكار بازيگر نقش اول مرد، نمود. اين بار هم او به همراه جك لمون، روي اسكيدر و پيتر سلرز جايزه را به داستين هافمن براي فيلم «كرامر عليه كرامر» واگذار كردند.

بالاخره دهه‌ي هفتاد با همه‌ي كاميابي‌ها و ناكامي‌ها به پايان رسيد، تا آل دهه‌ي 80 را آغاز كند، دهه‌اي كه برخي معتقدند اين سال‌ها دهه‌اي ناكام و سرخورده را براي او رقم زدند. در صورتي كه در همين دهه، دقيق‌ترش در سال 1983 پاچينو، يكي از زيباترين، مهم‌ترين و ماندگارترين نقش‌هايش در فيلم «صورت زخمي Scar Face» ايفاء كرد؛ يعني نقش «توني مانتانا» يك قاچاقچي حرفه‌اي مواد مخدر[5] ضمناً فيلم «صورت زخمي»، اولين همكاري «پاچينو» و «دي‌پارلما» نيز به حساب مي‌آيد. اما دو سال پس از اين فيلم، يعني در سال 1985 پاچينو، پيشنهاد فيلمي به نام «انقلاب» را از كارگرداني به نام «هيو هادسن» (نامزد و برنده جايزه اسكار بهترين كارگرداني در سال 1981 براي فيلم «دليجان آتش») دريافت كرد، تا سيزدهمين فيلمش را همكار هادسن باشد؛ اما اين فيلم اقبال عمومي خوبي نداشت، تا فشار فكري ناشي از عدم موفقيت به همراه بيماري «ذات الريه»ي او باعثي شود تا سينماي جهان، چهار سال پياپي، هيچ تصوير يا اسمي از «آل پاچينو» بر پرده‌هايش نبيند. پاچينو در يكي از مصاحبه‌هايش، از اين دوران چهارساله به تلخي ياد مي‌كند، آن چنان كه حتي خطر بزرگي چون دائم الخمري بر زندگي او سايه‌گستر شده بود. اما آلفرد باز هم ثابت كرد كه بيد لرزان هر بادي نيست؛ آن چنان كه با وجود اين هم فشار، توانست الكل را كنار گذاشته و پس از چهار سال، يعني در سال 1989 در فيلم «درياي عشق» ساخته‌ي «هارولد بكر»[6](برنده 2 جايزه‌ي بهترين كارگرداني و بهترين فيلم، براي فيلم «مليكا» Malica محصول سال 1993) به ايفاي‌ نقش بپردازد. منتقدان آثار پاچينو، اين شروع مجدد بازي او را، آن هم پس از چهار سال دوري محض از سينما، بسيار قوي و چشمگير توصيف كرده‌اند، و اين اثر را پله‌اي صعودي براي بازگشت او به سطح اول سينماي آمريكا قلمداد نمودند.

يك سال بعد، يعني در سال 199پاچينو يكي ديگر از موفق‌ترين آثارش را، ارائه داد، يعني «پدرخوانده 3»، پس از اين فيلم، در همان سال در اثري به نام «ديك تريسي»، و در كنار داستين هافمن بازي كرد، همكاري اين دو در اين فيلم، آن چنان جذاب و ديدني بود، كه فيلم به گفته‌ي تهيه‌كنندگان، بيش از 100 ميليون دلار فروخت، البته بازيگري پاچينو، در اين كار، به غير از فروش بالا، ششمين نامزدي جايزه‌ي اسكار بهترين بازيگر نقش اول مرد را نيز كسب كرد.

در اين جا اگر نگاهي اجمالي به سير كاري «آل پاچينو» بيندازيم، مي‌بينيم كه او در اوج، آغاز كرد. دهه‌ي هفتاد را با پنج نامزدي جايزه‌ي اسكار به پايان برد، اما دهه‌ي هشتاد، به غير از سه سال اول كه فيلم صورت زخمي را در آن زمان بازي كرد، دوران ناكامي و افت هنري وي به حساب مي‌آيد. همان طور كه قبلاً اشاره شد، اين افت با بيماري او ادغام شده و اوج ناكامي او را، در اين سال‌ها، با چهار سال كناره‌گيري‌اش از سينما، به نهايت رساند. البته ناگفته نماند كه اين چهار سال حكم استراحت و تجمع قوا را نيز براي او داشت، چرا كه در اولين شروع دوباره‌اش، چنان كه پيش‌تر گفتم، نظر همه‌ي مخاطبان سينما را به خود جلب كرد. پس از فيلم «درياي عشق» و فيلم‌هاي «ديك تريسي» و «بدنام محلي»، او را در پيمودن مسير صعودي زندگي هنري‌ بسيار ياري كردند، اين سير صعودي آن چنان بود كه دو سال بعد يعني در سال 1992، پس از ايفاي نقش در فيلم «بوي خوش زن» به كارگرداني «مارتين برست»[7] (نامزد 2 جايزه اسكار براي بهترين كارگرداني و بهترين فيلم) بالاخره توانست جايزه‌ي اسكار بهترين بازيگر نقش اول مرد را از آن خود كند. « اما اين فيلم در دوران فيلمبرداري، چندان اوقات خوشي را براي پاچينو به همراه نداشت. به عنوان مثال، در يك صحنه، او بايد از يك خيابان پر از ماشين رد شود، اگر چه رانندگان همگي در كار خودشان حرفه‌اي بودند ولي پاچينو احساس خود درباره‌ي اين صحنه را اين چنين بيان مي‌‌كند: در اين صحنه، دائم به ياد دخترم بود و مسئوليت پدرانه‌ام. در آخر نيز «مارتين برست» مجبور شد، چند بار اين صحنه را خود بازي كند تا بتواند آل را متقاعد كند.»[8]

البته در همان سال، يعني سال 1992 ، وي در فيلم «گلن گري، گلن راس» ساخته‌ي «جيمز فولي»[9] (برنده‌ي جايزه فستيوال فونيكس) بازي كرد، تا علي رغم سنت شكني پاچينو و دريافت اسكار، باز هم او، همچنان به نامزدي اسكار وفادار مانده باشد؛ آن هم نامزدي اسكار بهترين بازيگر نقش مكمل مرد، كه او با بازي در فيلم «گلن گري، گلن راس» ساخته‌ي «جيمز فولي» به دست آورد.

پس از اين اتفاقات، پاچينو پروژه‌ي ديگري را قبول كرد، تا دومين همكاري‌اش با «برايان دي پالما» را ، تحت عنوان «راه كارليتو» انجام دهد. اين اثر بدون شك، يكي از شاهكارهاي پاچينو، در طول زندگي‌ هنري‌اش مي‌باشد. در اين فيلم، پاچينو در نقش «كارليتو بريكانته» ظاهر مي‌شود؛ خلافكاري كه 5 سال در زندان بوده و هم‌ اكنون پس از آزادي، سعي مي‌كند زندگي راحت، بدون خلاف، بي‌دغدغه و سالمي را، براي خودش و خانواده‌اش فراهم كند.

«راه كارليتو» يكي از فيلم‌هاي خوب سينماي آمريكاست، فيلمي كه با بازي «شون پن» در كنار «پاچينو» و «پنه‌لوپه آن ميلر» درامي بسيار جذاب و تاثيرگذار را خلق مي‌كند.

پس از «راه كارليتو» و در ادامه‌ي سير صعودي موفقيت‌هاي «آل» در دهه‌ي نود، پيشنهادي از سوي «مايكل مان» (شخصيتي كه در شروع مقاله معرفي شد) به آلفرد داده شد، كه همان پيشنهاد بازي در فيلم «مخمصه» Heat بود، بدون شك اين فيلم يكي از اتفاقات بزرگ تاريخ سينماست. رويارويي بازيگراني مثل «رابرت دنيرو» [10] (برنده 4 جايزه اسكار براي بهترين بازيگر نقش اول مرد) بود، با «آل پاچينو» باعث شد، تا صحنه‌ي رستوران فيلم «مخمصه» كه از نظر منتقدان، يكي از زيباترين و تكنيكي‌ترين صحنه‌هاي تاريخ سينما، از لحاظ بازيگري ست؛ در آن فيلم خلق شود. در اين صحنه، «پاچينو» در نقش كارآگاه «وينسنت هانا» و «دنيرو» در نقش «نيل مك‌كولي» يك تبهكار حرفه‌اي، با هم روبرو شده و با هم به مباحثه مي‌پردازند.

سال بعد، يعني در سال 1996 پاچينو در يك فيلم سياسي، به نام شهرداري City Hall با «هارولد بكر»[11]، (برنده 2 جايزه بهترين كارگرداني و يك جايزه بهترين فيلم از جشنواره كُگناس) همكاري كرد.

اما پس از بازي در اين فيلم، پاچينو در همان سال، اولين فيلم بلندِ سينمايي خود را كارگردانی كرد. فيلمي به نام «در جستجوي ريچارد» كه توانست براي او، نامزدي بهترين كارگرداني از جشنواره گلدن فراگ Golden Frog و نامزدي جايزه بهترين تدوين فيلم مستند، در فستيوال تدوينگران سينماي آمريكا را در سال 1997 و جايزه بهترين كارگرداني در فستیوال DGA را به همراه داشته باشد، این سال -1997- یکی از بهترین سال های پاچينو از بُعد هنر است، چرا كه او در همين سال بود كه توانست يكي از زيباترين و برترين نقش‌هايش را در فيلم «دني براسكو» ساخته‌ «مايك نيوئل» [12]به نمایش بگذارد. بازیگر مقابل او در این فیلم «جانی دپ»[13] (برنده جایزه ALFS لندن برای فیلم «ادود» در سال 1996) بود.

«دنی براسکو» پس از نمایش عمومی مورد اقبال خیل منتقدان قرار گرفت و همکاری پاچینو و جانی دپ را در شمار یکی از بهترین آثار این دو هنرمند دانستند.

باید به این نکته اشاره کرد که سیر صعودی هنر پاچینو، هنوز ادامه دارد، برای درک صحت این گفته، ذهن شما را به سال 1997 و فیلم «وکیل مدافع شیطان» معطوف می کنم، فیلمی به کارگردانی «تیلور هکفورد» [14] . بازی پاچینو، باز هم مثل همیشه آن قدر قدرتمند و زیبا بود، که بازیگران مقابلش یعنی «کیانو ریوز» و «شارلیز ترون» را تحت تاثیر و زیر سایه ی بازی درونی و استادانه ی خودش قرار داد. در این فیلم، ما از پاچینو، شخصیتی پر جنب و جوش تر، و به اصطلاح اکتیوتر مشاهده می کنیم. اما پس از این فیلم، پاچینو دومین همکاری خودش را با مایکل مان کارگردان فیلم مخمصه در سال 1999 در قالب فیلمی ژورنالیستی، به نام «نفوذی» به منصه ی ظهور گذاشت. او در این فیلم، با «راسل کرو»[15] بازیگر فیلم «گلادیاتور» هم بازی شد. از نظر منتقدان این فیلم مایکل مان به قدرت، جذابیت و زیبایی مخمصه نبود، اما در عین حال بازی پاچینو در این فیلم، پخته تر و تاثیرگذارتر بود. در همان سال «الیور استون»[16] به پاچینو پیشنهاد بازی در فیلم «هر یکشنبه موعود» با حضور «کامرون دیاز»[17] و «دنیس کوایت»[18] را ارائه داد. پاچینو این پیشنهاد را رد نکرد، تا با ارائه ی یکی از بهترین بازی هایش در بالا رفتن فروش این فیلم - 75 میلیون دلار- تاثیری مستقیم داشته باشد.

گفتنی است که این فیلم یکی از پرفروش ترین آثاری است که پاچینو در آن حضور داشته است. اما یک سال پس از همکاری با الیور استون یعنی در سال 2000 فیلمی به نام «قهوه چینی» را با بازی خودش، «جری اورباچ»، «سوزان فلوید» و «آلن مک الدوف» را بر اساس نمایشنامه ی یکی از تئاترهایی که در نوجوانی بازی کرده بود، را نوشت. اما به دلایلی که نگارنده هم از آن آگاه نتوانست بشود، اجازه ی اکران عمومی نیافت. پس از این اتفاق، به هر دلیلی پاچینو دو سال از سینما دور ماند، اما مثل همیشه رجعت او پس از دو سال، روزهای درخشانی را برایش رقم زد. او در این سال با بازی در فیلم های «سیمونه» ساخته ی «آندرو میکول»[19] و «مردمی که می شناسیم» به کارگردانی «دانیل گرانت»[20] و سومی فیلم که یکی از زیباترین آثار او به حساب می آید یعنی «بی خوابی» نشان داد که هر شروع تازه، لزوماً همراه با افت نیست. این سیر فعالیت آل در سال 2003 دچار کمی تزلزل شد. او در این سال با بازی در فیلم «تازه کار» توانست سیر حرکتی خودش را همچنان در حال صعود نگاه دارد. این فیلم بسیار مورد اقبال منتقدان و عموم مردم قرار گرفت، البته همکاری «کارلین فارل» جوان در کنار پاچینو هم برای فیلم و هم برای آینده کاری خودش، بسیار تاثیرگذار بود. اما فیلم دیگر آل در این سال «گیکلی» بود، فیلمی که با وجود حضور کوتاه آل در آن خوشایند قشر کمی از منتقدان بود. و جالب این که حتی همین نقش کوچک، نامزدی تمشک طلایی آن سال را به او پیشکش کرد. اما پس از گیکلی، دوباره آل در فیلمی تلویزیونی به نام «فرشتگان آمریکا» بسیار خوش درخشید، تا این امر باعث شود که او جزء معدود کسانی باشد که جایزه های تونی برای تئاتر، اسکار برای سینما و جایزه ی تلویزیونی امی را دریافت کرده اند.

در سال 2004 پاچینو در فیلمی به نام «تاجر ونیزی» (نمایشنامه ای از ویلیام شکسپیر که پاچینو به او بسیار علاقه مند بود) بازی کند، کارگردان این فیلم «مایکل رادفورد» بود. البته گرچه فیلم اقبال عمومی چندانی نیافت، اما بازی پاچینو در نقش شایلوک، یک یهودی پیر، آن چنان زیبا و درگیر کننده بود که این اثر را یکی از بهترین نقش های او دانسته اند. در سال 2005 در فیلم ناموفقی به نام «دو نفر برای پول» بازی کرد، اما فیلم اصلاً در خور سطح هنری پاچینو به حساب نمی آمد از همان رو حتی بازی او نیز، نتوانست وضعیت نامطلوب فیلم را بهبود دهد.

در سال 2007 نیز آل دو اثر دیگر از خود به جا گذاشت، یکی بازی در فیلم «88 دقیقه» به کارگردانی جان آونت[21] که در آن نقش یک دکتر روانشناس جنایی را بازی می کند. در این فیلم، برخلاف نظرات پختگی و تجربه ی زیاد یک بازیگر را به خوبی می توانید مشاهده کنید. به این شکل که اثر نحوه ی قدم زدن آل پاچینو و نقش او در فیلم را مقایسه کنید، اما هیچ شباهت و یا هیچ وجه مشترکی در آن نمی بینیم.

پس از این فیلم، پاچینو در فیلم «سیزده یار اوشن» به کارگردانی «استیون سودربرگ» بازی کرد. این فیلم نیز یکی از پرفروش ترین آثار او به شمار می آید، یعنی فروشی بالغ بر 117 میلیون دلار. اما آخرین فیلم اکران شده ی آل تا به این لحظه که من مشغول نگارش این متن هستم، فیلم «قتل عادلانه» به کارگردانی «جان آونت» بود. فیلمی که یک بار دیگر اتفاقی که در فیلم «مخمصه» افتاد را تکرار کرد، یعنی رو در رویی رابرت دنیرو و آل پاچینو. اما این فیلم به هیچ وجه به قدرت و زیبایی فیلم مخمصه نشد. بعد از قتل عادلانه تا امروز شایعات زیادی راجع به آثاری که قرار است پاچینو در آن بازی کند به گوش می رسد، به عنوان مثال بازی او در نقش «ناپلئون بناپارت» در فیلم «بتسی و امپراتور» اما موثق ترین و مشخص ترین خبرها را می توانید در سایت IMDB و با جستجوی نام آل پاچینو دریافت کنید. فعلاً در پوشه آل پاچینو در این سایت IMDB قطعی ترین فیلمی که قرار است او را در آن ببینیم، فیلمی تاریخی است به نام «مریم مادر مسیح».

همان طور که در ابتدای این متن آمد، سیاهه ای از آثار، و پس از آن لیست کامل نامزدی ها و جوایز او را برایتان آماده خواهم کرد و سپس به نقد دو اثر از برجسته ترین آثار پاچینو، از لحاظ بازیگری خواهیم پرداخت. ما را از نظرات، انتقادات و پیشنهادات خود محروم نکنید.

عارف خیری

سیاهه ی فیلم های آل پاچینو

کارگردانی:

1- در جستجوی ریچارد

2- کافه چینی

3- سالومی بی

بازیگری

1- ناتالی و من (1969)

2- وحشت در نیدل پارک (1971)

3- پدرخوانده (1972)

4- مترسک (1973)

5- سرپیکو (1973)

6- پدرخوانده 2 (1974)

7- بعد از ظهر سگی (1975)

8- بابی دیرفیلد (1977)

9- عدالت برای همه (1979)

10- گشت زنی (1980)

11- نویسنده، نویسنده (1982)

12- صورت زخمی (1983)

13- انقلاب (1985)

14- دریای عشق (1989)

15- بدنام محلی (1990)

16- دیک تریسی (1990)

17- پدرخوانده 3 (1990)

18- فرانکی و جانی (1990)

19- گلن گری، گلن راس (1992)

20- بوی خوش زن (1992)

21- راه کارلیتو (1993)

22- دو تکه (1994)

23- مخمصه (1995)

24- در جستجوی ریچارد (1996)

25- شهرداری (1996)

26- دنی براسکو (1997)

27- وکیل مدافع شیطان (1997)

28-نفوذی (1998)

29- هر یکشنبه ی موعود (1999)

30- کافه چینی (2000)

31- بی خوابی (2002)

32- سیمونه (2002)

33- مردی که می شناسم (2002)

34- نوآموز (2003)

35- گیکلی (2003)

36- فرشتگان در آمریکا (2003 – مجموعه ی تلویزیونی)

37- تاجر ونیزی (2004)

38- دو نفر برای پول (2005)

39- سیزده یار اوشن (2007)

40- 88 دقیقه (2007)

41- قتل منصفانه (2008)

جوایز

آل پاچینو در طی مدت بازیگری اش نامزد 37، و برنده 27 جایزه شده، که مهم ترین جوایز و نامزدی های وی به شرح زیر می باشد.



پانوشت ها

1- مايكل مان، متولد 5 فوريه 1943، شيكاگو، آمريكا. وي 4 بار نامزد اسكار شد و 15 جايزه و 19 نامزدي در جشنواره‌هايي مانند جشنواره بافتا، جشنواره كن، جايزه ادگار آلن‌پو، جايزه اِمي، گلدن گلاب و ... را در كارنامه‌ي هنري‌اش دارد.

2 فرانسيس فورد كاپولا، كارگردان سه گانه‌ي معروف «پدر خوانده» The God Father . كسي كه در كارنامه‌ي هنري‌اش، چهار نامزدي اسكار بهترين نويسندگي و كارگرداني، و برد سه جايزه‌ي اسكار در سال‌هاي 1971، 1972 و 1975، به ترتيب براي 1- جايزه‌ي اسكار بهترين نويسنده، براي فيلم پاتن Paton، محصول 1970؛ 2- جايزه‌ي اسكار بهترين فيلمنامه‌ي اقتباسي براي فيلم پدرخوانده، محصول 1972؛ 3- جايزه‌ي اسكار بهترين كارگرداني، بهترين فيلم و بهترين نويسنده‌ براي فيلم پدرخوانده 2 محصول 1974، را دارد.

3- دانيل دي لوويس Daniel Day-Lewis، بازيگر بريتانياييِ برنده‌ي دو جايزه‌ي اسكار بهترين بازيگر نقش اول مرد، براي فيلم‌هاي «خون به پا خواهد شد.» و «پاي چپ من» در سال‌هاي 1990 و 2008.

4- سيدني لومت، متولد 25 ژوئن سال 1924، در فيلادلفياي ايالت پنسيلوانيا، او پنج نامزدي اسكار و 36 نامزدي و 32 جايزه از جشنواره‌هايي مثل: گلدن گلاب، جشنواره‌ي فيلم بافتا، فستيوال بين‌‌المللي فيلم برلين، جشنواره‌‌ي كن و ... را در كارنامه‌ي خود دارد.

5- گفتني است كه كارگردان فيلم صورت زخمي، «برايان دي‌پارلما» دارنده 8 جايزه‌ و 14 نامزدي بهترين كارگرداني در جشنواره‌هاي مختلف مثل WGA ، فستيوال فيلم ونيز، جشنواره‌ي بين‌المللي فيل برلين و ... را ثبت كرده بود.

6- هارولد بكر، متولد 25 سپتامبر 1928، نيويورك.

7- مارتين برست، متولد 8 آگوست 1951، در محله‌ي برانكس نيويورك. دارنده‌ي دو نامزدي جايزه‌ي اسكار، بهترين كارگرداني و بهترين فيلم، در سال 1993 براي فيلم «بوي خوش زن» و برنده جايزه‌ي بهترين فيلمنامه و بهترين كارگرداني، براي فيلم «گيلكي» از جشنواره رازي، در سال 2004.

8- مجله‌ فيلم، شماره 139، صفحه 47، مترجم نادر تكميل همايون.

9- جيمز فولي، متولد 28 دسامبر 1953، در منطقه‌ي بروكلين نيويورك، دارنده 4 نامزدي از جشنواره‌هايي مثل جايزه‌ي رازي، فستيوال فيلم داويل و جشنواره‌ي بين‌المللي فيلم برلين و برنده جايزه فستيوال فيلم فونيكس.

10- رابرت دنيرو، نامزد 4 جايزه اسكار و برنده 2 جايزه اسكار براي بهترين بازيگر نقش اول و نقش مكمل مرد.

11- هارولد بكر، متولد سپتامبر 1928، نيويورك، برنده جايزه بهترين فيلم از جشنواره كُگناس براي فيلم مليكا در سال 1993.

12- مايك نيوئل، متولد 28 مارس 1944 در هِرت فِرد شاير انگلستان است، او در سال 1995 برنده جايزه بهترین فیلم و بهترین کارگردانی از جشنواره بافتا برای فیلم «چهار عروسی و یک مجلس ترحیم» شده بود.

13- جانی دپ، متولد 9 جولای 1963، در کنتاکی آمریکا. بازیگری که تا قبل از این فیلم، در سال های 1995 و 1997 دو نامزدی بهترین بازیگر مرد جشنواره های گلدن گلاب و کن را به دست آورد و برنده جایزه ALFS برای بهترین بازیگر نقش اول مرد، در سال 1996 برای بازی در فیلم «ادود».

14- تیلور هکفورد، متولد 31 دسامبر 1994 در سانتاباربارای ایالت کالیفرنیا. وی برنده جایزه ی اسکار بهترین فیلم کوتاه برای فیلم «Teenage Father» . در سال 1979 و دارای نامزدی جایزه ی اسکار کارگردانی در سال 2005.

15- راسل کرو، متولد 7 آوریل 1964 جزیره نورث، در نیوزیلند، او در کارنامه ی هنری خود، دو نامزدی اسکار در سال های 2000 برای بازیگر نقش اول فیلم نفوذی و دومی در سال 2002 برای فیلم ذهن زیبا و برنده اسکار برای فیلم گلادیاتور. همچنین او 38 نامزدی و 24 جایزه از جشنواره هایی مثل جایزه AFI آمریکا، جایزه بافتا، گلدن گلاب، فستیوال فیلم هالیوود و ... را دارد.

16- الیور استون، متولد 15 سپتامبر 1964 در نیویورک، دارنده 3 اسکار و 37 جایزه و 34 نامزدی از جشنواره های مختلف.

17- کامرون دیاز، متولد 30 آگوست 1972 در شهر سن دیگوری ایالت کالیفرنیا.

18- دنیس کوایت، متولد 9 آوریل 1945 در هیوستن تگزاس.

19- آندرو میکول، متولد 10 ژوئن 1964 در پارپاراموی نیوزیلند. او یک بار نامزد اسکار و 7 جایزه و 6 نامزدی از جشنواره های مختلف به دست آورده است.

20- دانیل گرانت، متولد 25 سپتامبر 1959 در شهر نیویورک. برنده جایزه بهترین کارگردانی در فستیوال فیلم دویل.

21- جان آونت، متولد 17 نوامبر 1949، در محله بروکلین در شهر نیویورک. او در کارنامه ی هنری خود، 2 نامزدی بهترین کارگردانی در جایزه امی و 4 جایزه و 3 نامزدی از جشنواره هایی مثل جایزه DGA ، انستیتوی فیلم آمریکا، جایزه PGA و غیره.



ادامه دارد ...

مطالب وابسته به این مطلب:
وینسنت هانا یا آل پاچینو
یک بازی بدِ بد، یا خوبِ خوب



۱ نظر:

  1. به نسبت متن دقیق و درست بود. با اطلاعاتی که من درباره آل پاچینو خوانده بودم، تطابق درستی داشت و از مطالب استفاده خوبی بردم. امیدوارم این بخشِ دانشنامه بازیگران ادامه داشته باشد.

    پاسخحذف