۱۳۸۸ تیر ۲۲, دوشنبه

یک دهه شصتی جذاب (سینمای خانگی)

«عابری از باران»؛ در تهران به نام «مردی که از باران آمد» به نمایش درآمده است.

کارگردان : «رنه کلمان» فیلم‌سازی فرانسوی از اهالی شهر «بوردو» و متولد سال 1913. این فیلم «عابری از باران» ساخته شده به سال 1969، و تولید فرانسه و ایتالیا می‌باشد.

بازیگر اصلی زن: مارلن ژوبر، متولد الجزیره و زاده به سال 1940 و به احتمال بسیار از فرانسوی‌تباران الجزیره است.

بازیگر اصلی مرد: چارلز برانسون

نویسندگان فیلم‌نامه: سباستین ژاپریسوت، لورنزو ونتاوولی

«یا چاه خیلی عمیق بود یا سقوط او خیلی آهسته، زیرا او کاملاً فرصت داشت به اطرافش بنگرد و به حادثه‌ای که بر او می‌گذشت نگران شود.»

از کتاب «الیس در سرزمین عجایب»، اثر «لویس کراون»

فیلم در پی‌ آمدن عبارت بالا، با تصویر اتوبوسی که در باران پیش می‌آید آغاز می‌شود. سپس در همان آغاز، ما با دو زن روبرو می‌شویم. به سرعت هم در می‌یابیم که این‌ها مادر و دخترند. سپس حدس می‌زنیم – البته از خلال جملاتی که آن‌ها با هم رد و بدل می‌کنند- که احتمالاً یکی از آن‌ها عاشق و دیگری حسود؛ و حتماً فیلم با یک مثلث عشقی»، جان دراماتیکش شکل می گیرد؛ به ویژه آن که نام فیلم هم با این مضمون جور است، «مردی که از باران آمد»؛ اما اصلاً به صورت این پیش فرض که ما همان دقیقه‌ی اول حدس زده‌ایم؛ فیلم پیش نمی‌رود، و ما با قصه‌ای کاملاً پلیسی و معمایی روبرو می‌شویم، با دستمایه‌های جذاب، لطیف و شخصیت‌پردازی‌های گرم و دست یافتنی. به اضافه‌ی آن که بازیگر اصلی فیلم «مارلن ژوبر» از پسِ آن چه درنقش باید ارائه می‌داد، به خوبی برآمده است. همچنین با آن شخصیتی که از چارلز برانسون سراغ داریم، فیلم یک ته مایه‌ی طنزِ جذاب هم از این بازیگر می‌گیرد و بر شیرینی ملیح و دوست‌داشتنی خود می‌افزاید. اما باور کنید، همه‌ی این‌ها دلیلی نیست، که شما با یک فیلم سطحی، یا یک کارگردانیِ دم‌ دستی روبرو شوید. حتی می‌توانم بگویم که با یک بازی بسیار فنی، و در عین حال، حسیِ حساب شده‌ای روبرو هستید، از سوی زنِ نقش اول این فیلم، که شما را به شدت درگیر خواهد کرد. از این بازیگر - «مارلن ژوبر» - ، من پیش از این، فیلم جذاب دیگری دیده بودم، به نام «آخرین اقامتگاه» که در آن فیلم نیز بازی روان و درگیر کننده‌ی این بازیگر نکته‌ی چشمگیری بود، در طول فیلم. به اضافه‌ی این که در آن فیلم، نقش اول مرد را هم، بازیگر خوش قریحه و با استعدادی چون «لینو ونتورا» ایفاء می‌کرد.

به هر حال این فیلم «مردی که از باران آمد» از همان دقیقه‌ی اول با دادن دو الا سه دیالوگ اساسی مابین مادر و دختر، به یک شخصیت پردازی نسبی برای شروع می‌رسد که البته به خوبی هم می‌تواند این روند، یعنی باز شدن شخصیت‌ها را تا پایانِ فیلم به خوبی پیش ببرد. سپس در دقیقه‌ی هفت یا مثلاً هشت فیلم؛ بلافاصله نخستین شوک اساسی را وارد و تا پایان فیلم با شوک‌های پیاپی قصه‌ی خود را جذاب پیش می‌برد. سپس هر بار، فیلم با نکته‌ای تازه چه به لحاظ اتفاقات، چه به لحاظ باز شدن پاره‌ای از وجوه‌ِ شخصیت‌های داستان به پیش می‌رود، تا سرانجام بتواند یک اثر ماندگار و جذاب برای تماشاگر به نمایش بگذارد. به نظر من به لحاظ پی‌رنگِ قصه، در این فیلم نه البته با یک پیرنگ بسیار نو، بلکه حداقل با یک روایت؛ با زاویه دید متفاوت به لحاظ شخصیت‌پردازی روبرو هستیم. رابطه‌ی مادر و دختر، آرام آرام، از یک عشق و نفرت به دلیلی که در پیش قصه وجود دارد و بعداً آشکار می‌شود، و البته در طول فیلم، به سوی یک رابطه‌ی جذاب و درستی تبدیل خواهد شد، که تا اندازه‌ای نیز درگیر کننده است. و البته این در حالی است که در طول زمان به نسبت بلند فیلم، این مادر و دختر، تنها برای شش، الا هفت دفعه بیشتر با هم دیدار و بازی ندارند. و این با توجه به این نکته است که فیلم از ریتم و روند به نسبت تندی هم برخوردار است. از جمله نکاتِ زیبا و در خور دیگر فیلم دریافتی است که زنِ فیلم در طول قصه از خود پیدا می‌کند؛ و البته این باعث نمی شود که او به تصمیم گیری عجیب و غریبی دست بزند، بلکه تنها به درک عمیق تری از خود و اطراف خود می رسد؛ که البته به شما این نوید را هم می‌دهد که او آدمی می‌شود، پس از این متفاوت. در طول فیلم یک بازجوییِ طولانی و متفاوت از سوی چارلز برانسون می‌شود؛ از زن که بسیار نو، شیرین و عجیب است که من به دلیل این که قصه باز نشود، برای شما از تعریف چگونگی آن پرهیز می‌کنم. همچنین یک پایان بندی زیبا نیز در انتهای فیلم داریم که واقعاً ارزش دیدن دارد. به هر حال چون می‌دانم این فیلم در میان خیلِ فیلم‌ها و DVDهایی که امروزه به دست‌ ما می‌رسند، یافت می‌شود؛ پیشنهاد می‌کنم در یافتن آن کوشا و از دیدن آن لذت ببرید. البته اگر به سینمای فرانسه و به ویژه‌ فیلم‌های دهه‌ شصت علاقه‌مند هستید؛ به ویژه آن که DVDیِ در دسترسِ آن دوبله هم می‌باشد.

افشین نسب

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر