۱۳۹۰ آذر ۱, سهشنبه
لنز (300mm F2.8G (SAL300F28)(دانشنامه فنی - معرفی لنزهای دوربین های دیجیتال - α سونی)
۱۳۹۰ آبان ۲۳, دوشنبه
لنز (135mm 2.8 [T4.5]STF (SAL16F28(دانشنامه فنی - معرفی لنزهای دوربین های دیجیتال - α سونی)
۱۳۹۰ آبان ۵, پنجشنبه
پیوند سینما و تئاتر در «شهر ما» (نمایش های تلویزیونی)
۱۳۹۰ مهر ۲۱, پنجشنبه
لنز Planar®T*135mm F1.8ZA (SAL135F18Z) (دانشنامه فنی - معرفی لنزهای دوربین های دیجیتال - α سونی)
۱۳۹۰ مهر ۱۴, پنجشنبه
لنز (Planar®T*85mm F1.4ZA (SAL85F14Z (دانشنامه فنی - معرفی لنزهای دوربین های دیجیتال - α سونی)
۱۳۹۰ مهر ۱۳, چهارشنبه
لنز (50mm F1.4G (SAL50F14 (دانشنامه فنی - معرفی لنزهای دوربین های دیجیتال - α سونی)
• فاصله کانونی معادل هنگامی که بر روی یک دوربین DSLR از نوع APS-C نصب شده باشد : تقریباً 75 میلی متر (زاویه دید 32 درجه)
• ساختار لنز : متشکل از 7 عدسی در 6 گروه
• تیغه های دیافراگم : 7 (دیافراگم مدور)
• کمترین فاصله فوکوس : ”0.45m / 17– 11 / 16
• بیشترین ضریب بزرگنمایی : 0.15x
• اندازه فیلتر : 55mm
• پوشش لنز : bayonet-mount petal
• ابعاد (بیشترین میزان قطر X طول ) : ” 65.5x 76mm / 2-9 / 16 x 1 – 11 / 16
• وزن : تقریباً 220 گرم
• قابلیت پشتیبانی عملکرد فاصله سنجی فلاش ADI (رمزگذار مسافت)
• لوازم جانبی همراه : پوشش لنز
طراحی گاوسی با بهره گیری از 7 عدسی در 6 گروه ، کنتراست و رزولاسیون عالی را تضمین می نماید. با وجود آن که به طور چشمگیری برای عکس برداری در شرایط نور کم مناسب است، اما این ویژگی تنها مزیت لنز 50mm F1.4 به شمار نمی رود. این لنز به مدد برخورداری از دیافراگم بزرگ، تنظیمات F-Stop متنوعی را فراهم می کند تا به کمک آن ها بتوان عمق میدان را به طور خلاقانه ای کنترل کرد.
لنز 50mm F1.4 هنگامی به یک دوربین دیجیتال SLR با فرمت APS-C متصل شود، فاصله کانونی معادل یک تله فوتو 75mm را ارائه می دهد. حال چه شما آن را به یک دوربین SLR معمولی و یا به دوربین SLR با فرمت APS-C وصل کنید، در هر دو صورت ویژگی محو سازی پیش زمینه را برای برجسته نمودن هر چه بیشتر سوژه مورد نظر، فراهم می کند.
۱۳۹۰ مهر ۱۱, دوشنبه
لنز (35mm F1.4G (SAL35F14G (دانشنامه فنی - معرفی لنزهای دوربین های دیجیتال - α سونی)
• فاصله کانونی معادل هنگامی که بر روی یک دوربین DSLR از نوع APS-C نصب شده باشد : تقریباً 5/52 میلی متر (زاویه دید 44 درجه)
• ساختار لنز : متشکل از 10 عدسی در 8 گروه
• تیغه های دیافراگم : 9 (دیافراگم مدور)
• کمترین فاصله فوکوس : ”0.3m / 11 – 13 / 16
• بیشترین ضریب بزرگنمایی : 0.2x
• اندازه فیلتر : 55mm
• پوشش لنز : bayonet-mountpetal
• ابعاد (حداکثر میزان قطر X طول ) : ” 69x 76mm / 2-3 / 4 x 3
• وزن : تقریباً 510 گرم
• قابلیت پشتیبانی عملکرد فاصله سنجی فلاش ADI (رمزگذار مسافت)
• لوازم جانبی همراه : پوشش لنز ، کیف همراه
اگر چه لنز 35mm F1.4G فاقد عملکرد بارز نمایش پرسپکتیو که یکی از ویژگی های لنزهای واید است، می باشد، اما پوشش دهی ناحیه تصویر این لنز تقریباً دو برابر لنز 50mm می باشد. عمق میدان در آن استثنایی است : عمق میدان در دیافراگم F2.8 تقریباً به ژرفای لنز 50mm با دیافراگم F5.6 می باشد، که این ویژگی این لنز را برای عکس برداری در فضاهای بسته ایده آل می سازد. قابلیت های این لنز در ترکیب با سیستم لرزشگیر دست پیشرفته تعبیه شده در بدنه دوربین های سری ، آن را به ابزاری قدرتمند برای عکس برداری در نور کم بدون نیاز به سه پایه بدل می کند.
۱۳۹۰ مهر ۹, شنبه
لنز 28mm F2.8 (SAL28F28) (دانشنامه فنی - معرفی لنزهای دوربین های دیجیتال - α سونی)
• فاصله کانونی معادل هنگامی که بر روی یک دوربین DSLR از نوع APS-C نصب شده باشد : تقریباً 42 میلی متر (زاویه دید 54 درجه)
• ساختار لنز : متشکل از 5 عدسی در 5 گروه
• تیغه های دیافراگم : 7
• کمترین فاصله فوکوس : 0.3 m / 11 – 13 / 16”
• بیشترین ضریب بزرگنمایی : 0.13x
• اندازه فیلتر : 49mm
• پوشش لنز : یکپارچه
• ابعاد (حداکثر میزان قطر X طول ) : "65.5x 42.5mm / 2-9 / 16 x 1 – 11 / 16
• وزن : تقریباً 185 گرم
سبک، کوچک و سریع: یک لنز جمع و جور واید مجهز به پوشش کشویی
عکاسان SLR لنزهای واید 28mm را همواره به عنوان یک وسیله جانبی ضروری در نظر می گیرند و عملکرد عالی لنز 28mm F2.8 (SAL28F28) به طور برجسته علت آن را توجیه و تصدیق می کند. با وجود حجم کوچک 5/42 میلی متر و وزن 185 گرم بسیار کارآمد بوده و کار با آن آسان است و همچنین با زاویه دید وسیع خود تصاویر رضایت بخشی را از اجتماعات ، خیابان ها، سواحل و بازارها و هر مکانی با فضای محدود مملو از رویدادهای گوناگون ارائه می دهد. همچنین برای عکاسی معماری ، فضاهای داخلی ساختمان و ثبت تصاویر لحظه ای ایده آل است. اگر چه فاصله کانونی 28 میلی متری در بسیاری از لنزهای زوم استاندارد وجود دارد، اما ساختار جمع و جور و سبک و ویژگی تصویربرداری بسیار شفاف حجم کوچک ه و تصدیق می لنز این لنز با فاصله کانونی ثابت 28 میلی متر بی رقیب است.
وقتی که لنز 28mm F2.8 به یک دوربین دیجیتال SLR فرمت APS-C متصل شود، بهترین عملکرد را خواهد داشت، به طوری که کارایی آن به یک لنز ایده آل استاندارد 42mm ارتقا می یابد. کنتراست فوق العاده و عمق میدان بی نظیر آن بازپرداخت دقیق ریزترین جزییات را در پیش زمینه و نیز پس زمینه تصویر تضمین می نماید. زاویه دید تغییر پذیر آن باعث می شود تا توجه بیننده به خلاقیت موجود در ترکیب بندی تصویر جلب گردد.
۱۳۹۰ مهر ۸, جمعه
لنز (20mm F2.8 (SAL20F28 (دانشنامه فنی - معرفی لنزهای دوربین های دیجیتال - α سونی)
• فاصله کانونی معادل هنگامی که بر روی یک دوربین DSLR از نوع APS-C نصب شده باشد : تقریباً 30 میلی متر (زاویه دید 70 درجه)
• ساختار لنز : متشکل از 10 عدسی در 9 گروه
• تیغه های دیافراگم : 7 (دیافراگم مدور)
• کمترین فاصله فوکوس : 0.25 m / 9 – 7 / 8”
• بیشترین ضریب بزرگنمایی : 0.13x
• اندازه فیلتر : 72mm
• پوشش لنز : bayonet – mount petal
• ابعاد (حداکثر میزان قطر X طول ) : ”78x 53.5mm / 3-1 / 16 x 2 – 1 / 8
• وزن : تقریباً 250 گرم
زاویه دید فوق العاده باز که عمق و جاذبه را در مقیاس بزرگ به تصویر می کشد.
ناحیه ی تصویر برداری لنز فوق باز 20mm F2.8 (SAL20F28) در مقایسه با لنز استاندارد 50mm 4 برابر بیشتر است. هنگامی که این لنز به یک دوربین SLR فرمت 35 میلی متری متصل شود زاویه دید 94 درجه ارائه خواهد کرد و هنگامی که بر یک دوربین SLR دیجیتال فرمت APS-C نصب شود، دارای زاویه دید 70 درجه خواهد بود. در تنظیمات دیافراگم بسته، میزان عمق میدان بیشتر می شود، به طوری که تبدیل به یک لنز Panfocus شده و قادر است عناصر پس زمینه و پیش زمینه را به شفافیت یکسان ثبت نماید.
به مدد بهره گیری از فناوری عالی اپتیک، واگرایی کروی در گوشه های تصویر در محدوده ی فوکس از بی نهایت تا کمترین فاصله ی تصویر برداری یعنی 25 سانتی متر به حداقل می رسد. مکانیزم فوکوس عقب، امکان فوکوس خودکار بسیار سریع را برای تصاویر در حال حرکت عملی می سازد در حالی که روزنه دیافراگم 7 تیغه ی مدور، باعث محو یکدست پس زمینه و وضوح هر چه بیشتر سوژه می گردد.
۱۳۹۰ مهر ۶, چهارشنبه
لنز چشم ماهی 16mm F2.8 (دانشنامه فنی - معرفی لنزهای دوربین های دیجیتال - α سونی)
۱۳۹۰ شهریور ۲۶, شنبه
آزبُرن و نمایشنامه ی معروف اش (معرفی کتاب)
۱۳۹۰ شهریور ۲۵, جمعه
معلق در دستان هيچكاك ؛ وقتي خود او تهيه كننده است (سینمای داستانی - نقد و بررسی)
۱۳۹۰ خرداد ۲۲, یکشنبه
مونولوگ های مادرانه (معرفی کتاب)
عنوان: مادرستان (ده نمایشنامه)
نویسنده: مهدی پور رضائیان
ناشر: موسسه انتشارات سوگند
شمارگان: 3000 نسخه
تاریخ چاپ: 1384
تعداد صفحات: 224 صفحه
نویسنده در ابتدای کتاب در همان صفحه ی اول تقدیم نامه ای دارد به این مضمون: «مادر، بی نقطه است، اما نقطه ای نیست که بی مادر باشد. این جهان، ... مادرستان است.» سپس در صفحه ی پنج، پیش از آمدن فهرست ده نمایش نامه ای که در این مجموعه است، تقدیر نامه ای هم دارد. بعد فهرست آغاز می شود که شامل ده عنوان نمایش نامه است. البته پیش از این که نمایش نامه ها شروع بشوند، با یک مقدمه به نسبت بلند روبرو هستیم. آقای «مهدی پور رضائیان» در این مقدمه و با نامِ «مقدمه مونو، برای کتابی که پر از مونو دراماست.» در مورد این که نمایش آیا فقط برای اجرا نوشته می شود یا می تواند یک اثر مستقل ادبی و فقط برای خواندن هم باشد اشاره می کنند، و در جواب این سئوال مسائلی را نیز مطرح می دارد.
«شاید شما هم مثه من این حکم یا جمله رو، زیاد شنیده باشین که نمایشنامه ها آثاری ادبی هستن که فقط واسه اجرا شدن خلق می شن. حتی بعضیا می گن که نمایشنامه ها وقتی قابل فهم می شن یا می شه ازشون لذت برد که به صحنه برن یا به اجرا برسن. حتی یه جا دیدم نوشته بودن که نمایشنامه ها رو نمی شه خوند مگه این که اصول خوندنشون رو به مردم یاد بدن! نظر شما رو درباره ی این جمله ها نمی دونم ولی به نظر من این جور حکم ها نمی تونه کاملاً درست یا کاملاً غلط باشه.»
به هر روی بعد از این مقدمه به نسبت مفصل که به یک نثر شکسته و خودمانی هم نوشته شده است؛ شما با ده نمایش نامه روبرو یید که بسیاری از آن ها یا یک تک گویی مطلق است یا از گفتگوی دو نفر یا سه نفره در آن ها خبری نیست. البته با خواندن مقدمه در می یابید که این نقطه ی ضعف نویسنده نیست و روشی است که برای این آثار نمایشی به صورت آگاهانه و پیش فرض از ابتدا در نظر گرفته شده است. به هر حال در بین این متون نمایشی ، من نمایش مادر را از همه بهتر و بیشتر پسندیدم.
در ضمن در پایان این نکته نیز لازم به گفتن است، که پیش از این و در سال هایی دور و نزدیک «بهرام بیضایی» نیز متون نمایشی از این دست و با این شکل نوشته اند که هم نظر پخته تر است و هم در گسترش موضوع، داستان و نتیجه گیری ، اما در هر صورت تلاش آقای «رضائیان» به اضافه ی نقطه نظر شان، هم قابل خواندن و هم در خور بررسی است.
اسفندیار درب کوشکی
۱۳۹۰ خرداد ۱۶, دوشنبه
آن چه از ایو می دانیم (سینمای داستانی - نقد و بررسی)
بازیگری هنری جذاب است که جوانان زیادی به آن علاقه دارند، و از راه های مختلفی سعی می کنند تا به این هدف – بازیگری در تئاتر و سینما - برسند. و همین علاقه به بازیگری ، موضوع نمایش ها و فیلم های فراوانی شده است. فیلم «همه چیز درباره ی ایو» ، نیز یکی از همین فیلم هاست، که روند ورود یک نفر به صحنه ی تئاتر و اوج گیری او را با روش های گوناگون بیان می کند.
فیلمنامه ی «همه چیز درباره ی ایو» ، فیلم نامه ای اقتباسی است، که «ژوزف منکوویچ» آن را از روی داستانی از «مری اور» نوشته . فیلم نامه ای قدرتمند که از جذابیت ها و پیچیدگی های خاص خود برخوردار است ؛ و کارگردان - « ژوزف منکوویچ » - به خوبی آن را کار کرده، و فیلمی به یاد ماندنی به یادگار گذاشته است.
شخصیت های اصلی این فیلم عبارتند از : « ایو » ، « مارگو » ، « ادیسون دوویت » ، «لوید ریچاردز » ، « کارن ریچاردز » ، و «بیل سیمپسون » . شخصیت هایی قدرتمند و پیچیده ، که البته همگی از پیچیدگی یکسانی برخوردار نیستند. در این میان شخصیت « ایو » پیچیده ترین شخصیت فیلم است ؛ که بیننده را در سراسر فیلم با خود همراه می کند. و البته شاید نام « ایو » استعاره ای باشد از evil یا شیطان . در واقع ایو ، کاراکتری است که ابتدا به عنوان یکی از عشاقِ « مارگو » بازیگر تئاتر وارد پشت صحنه ی نمایش می شود اما پس از چندی با کمک « کارن ریچاردز » ، به عنوان بازیگر ذخیره ی «مارگو » انتخاب می شود و پس از آن سعی می کند تا جای « مارگو » را بگیرد و از اعتبار او بکاهد. نکته ی مهم در فیلم رقابت « ایو » با افراد گوناگون است ، از جمله با « بردی کونان » - دستیار و دوست « مارگو » ، و با خود «مارگو» . رقابتی که شخصیت « ایو هرینگتون » را هر چه بیشتر معرفی می کند. در واقع شخصیت «ایو » به گونه ای هست که در شرایط مختلف، عکس العمل های طبیعی آن وضعیت را به خوبی از او می بینیم.
راوی فیلم «ادیسون دوویت» منتقد نمایش و تئاتر است که به معرفی شخصیت های فیلم ، در صحنه های آغازین فیلم می پردازد. روزنامه نگاری که در روند اوج گیری « ایو » نقشی مهم دارد.
« کارن ریچاردز » نیز از کاراکترهای مهم این فیلم است که در روند ورود « ایو » به پشت صحنه ی تئاتر و آشنایی با «مارگو » و اوج گیری او نقش مهمی دارد. و بعدها در می یابد که او هم مانند بسیاری دیگر از شخصیت های فیلم ، بازیچه ی « ایو » شده است.
«لوید ریچاردز» همسر «کارن ریچاردز » نمایش نامه نویسی است که « مارگو » بیشتر در نمایش نامه هایی که او نوشته بازی می کند.
بازی ها در فیلم «همه چیز درباره ی ایو» بازی هایی روان و بسیار زیبا هستند. بازی هایی که به خوبی بیننده را با کاراکتر مورد نظر آشنا می کند.
و اما درباره ی کارگردان فیلم، « ژوزف منکوویچ » یکی از بزرگ ترین کارگردان های آمریکاست ، که برخی از فیلم های او عبارتند از : «ژولیوس سزار » 1953 ؛ « آمریکایی آرام » 1958 ؛ «کلئوپاترا » 1963. کارگردانی که جوایز بسیاری در زمینه فیلم و سینما از آن خود کرده است؛ که از آن جمله می توان به جایزه اسکار « مکنوویچ » و « اورسون ولز » برای فیلم نامه ی « همشهری کین » اشاره کرد.
فیلم دارای فیلم برداری خوب و قابل قبولی است. فیلم برداری با توجه به موضوع و شرایط تغییر می کند. مثلاً در صحنه های اولیه ی فیلم که « ایو » جایزه ی بنیاد «سارا سیدونز » را دریافت می کند، نماها اکثراً ، نماهایی متوسط هستند ؛ و در بقیه ی قسمت های فیلم، نماها بیشتر نماهای باز و متوسط هستند. کادر بندی های تصویر هم به خوبی کمک زیادی در هر چه بهتر روایت شدن فیلم دارد.
نکته ی گفتنی این که نوعی دور تسلسل در این فیلم وجود دارد؛ در واقع در انتهای فیلم با صحنه ای روبرو می شویم که مشابه ی آن را در صحنه های نخستین فیلم دیده بودیم. در واقع فیلم، به خوبی روابط پشت صحنه را در نمایش نشان می دهد، روابطی که می توان موارد مشابه ی آن را در سینما و تلویزیون هم دید.
**********************************************
شناسنامه ی فیلم:
نام فیلم : همه چیز درباره ی ایو
عنوان اصلی : All About eve
کارگردان : ژوزف مانکوویچ
فیلم نامه : ژوزف مانکوویچ (بر اساس داستانی از «مری اور» )
بازیگران:
بتی دیویس در نقش مارگو چنینگ
آن باکستر در نقش ایو هرینگتون
جورج ساندرس در نقش ادیسون دوویت
سلست هولم در نقش کارن ریچاردز
گری مریل در نقش بیل سیمپسون
هوگ مارلو در نقش لوید ریچاردز
محصول 1950 ؛ آمریکا.
**********************************************
برخی از جوایز فیلم « همه چیز درباره ی ایو »
«جورج ساندرس » برنده اسکار 1951 میلادی بهترین بازیگر مرد .
« ادیث هیت » و « چارلز لو ماری » برنده ی اسکار 1951 میلادی ، بهترین طراحی صحنه.
«ژوزف مانکیوویچ » برنده ی اسکار 1951 میلادی، بهترین کارگردان .
« فاکس قرن بیستم » برنده ی اسکار 1951 میلادی، بهترین تصویر.
«استودیوی صدای فاکس قرن بیستم» برنده ی اسکار 1951 میلادی، بهترین ضبط صدا.
«ژوزف مانکیوویچ » برنده ی اسکار 1951 میلادی، بهترین فیلم نامه.
**********************************************
برنده جایزه ی بفتا در سال 1951 به عنوان بهترین فیلم.
**********************************************
برنده ی جایزه ی بودیل در سال 1952 به عنوان بهترین فیلم آمریکایی و بهترین کارگردانی.
**********************************************
«بتی دیویس» برنده ی جایزه ی «بهترین بازیگر زن» ، جشنواره ی کن ، 1951 میلادی
«ژوزف مانکیوویچ» برنده ی جایزه ی «فیلمنامه ی اقتباسی» ، جشنواره ی کن ، 1951 میلادی.
**********************************************
جایزه ی بهترین کارگردانی از انجمن سینماگران آمریکا ، به «ژوزف مانکوویچ». 1951 میلادی
جایزه ی بهترین دستیار کارگردان از انجمن سینماگران آمریکا، به گاستون گلاس. 1951 میلادی.
**********************************************
جایزه ی گلدن گلوب به «ژوزف مانکوویچ» برای بهترین فیلمنامه، 1951 میلادی .
و بسیاری از جوایز دیگر
خسرو مظاهری
۱۳۹۰ خرداد ۱۳, جمعه
از تولد در تهران ، تا مرگ در پاریس (سینمای مستند - نقد و بررسی)
زندگی و مرگ نویسندگان بزرگ همیشه برای خوانندگان و دوستداران آثار آن ها جالب و مورد توجه بوده است. در «ایران» نیز این مورد، مصداق دارد، و در میان نویسندگان ایرانی، «صادق هدایت» به سبب نقش مهم و اساسی که در ادبیات فارسی و به ویژه داستان های کوتاه و بلند فارسی داشته از اهمیتی خاص برخوردار بوده و هست. به همین دلیل، تاکنون چندین فیلم بر پایه ی نوشته های او ، و همچنین درباره ی زندگی و خودکشی «صادق هدایت» ساخته شده است؛ که برای نمونه می توان به فیلم «بوف کور» ساخته ی «کیومرث درم بخش»، و هم چنین «بوف کور» به کارگردانی «بزرگمهر رفیعا» اشاره کرد.
فیلم «از خانه شماره 37» نگاهی دارد به زندگی و مرگ «صادق هدایت» و البته نگاهی ویژه دارد به مرگ و خودکشی در نوشته های این نویسنده ی بزرگ. عنوان فیلم از نشانی محل خودکشی «صادق هدایت» در پاریس گرفته شده است.
در این مختصر نگاهی خواهیم داشت به این فیلم - «از خانه شماره 37»- :
فیلم «از خانه شماره 37» بیشتر مجموعه ای است از عکس های صادق هدایت و گفت و گو با کسانی که یا از نزدیک با «صادق هدایت » آشنایی داشته اند؛ کسانی مانند « جهانگیر هدایت» و « احسان نراقی » یا شخصیت هایی که از طریق نوشته های «صادق هدایت» با وی آشنا شده اند به نمونه «همایون کاتوزیان» ، و بسیاری دیگر از شخصیت های سر شناسی که با هدایت حشر و نشر داشته اند. گفت و گوهایی که هر چند مستقل از مصاحبه های دیگرند ؛ اما در واقع تکمیل کننده ی یکدیگر به شمار می روند.
فیلم از تحقیقی درست و منسجم برخوردار است که می توان گفت به مهم ترین رویدادهای زندگی هدایت می پردازد؛ رخدادهایی مانند: زندگی هدایت در تهران، مهاجرت به بلژیک و فرانسه برای ادامه ی تحصیل، ترک تحصیل، خودکشی اولِ صادق هدایت، بازگشت به ایران، مسافرت به هند، چاپ و انتشار بوف کور در هند، خودکشی دوم صادق هدایت در پاریس؛ و دیگر اتفاقات کوچک و بزرگ زندگی «صادق هدایت».
از مهم ترین ویژگی های این فیلم ، ریتم کند آن است که می توان گفت در راستای توجه اصلی سازندگان فیلم به خودکشی «صادق هدایت» است. هم چنین در بخشی از فیلم، مصاحبه شوندگان به بررسی دلایل خودکشی «صادق هدایت» می پردازند؛ و برنامه ی خاصی که «هدایت» با دقت برای موفقیت در خودکشی خود برنامه ریزی کرده بود: انتقال از هتل به خانه ای استیجاری در کوچه شامپیونه، گرفتن درز در و پنجره ها با پنبه، و قرار گذاشتن با دوستی فرانسوی که روز بعد برای دیدن او بیاید. و البته به جز این ، در سر تا سر این مستند، بخش هایی از نوشته های «صادق هدایت» با موضوع مرگ و خودکشی ، توسط گوینده خوانده می شود.
همچنین نوعی نگاه منتقدانه نیز در فیلم به چشم می خورد؛ نگاهی انتقادی که مخصوصاً در بخش مربوط به خودکشی «صادق هدایت» بیشتر جلب نظر می کند. به گونه ای با دیدن این قسمت از فیلم با انسانی روبرو می شویم که از بافت سنتی ایران آن روز ، پا به دنیای مدرن می گذارد و در تقابل سنت با مدرنیته و حس نوستالوژی و هم چنین فشارهای فراوانی که بر وی – صادق هدایت – وارد می شود، راهی جز خودکشی نمی یابد.
از نکات مثبت این فیلم مستند می توان به تصویربرداری از مکان های مربوط به «صادق هدایت» اشاره کرد ، جاهایی مانند: خانه ای که هدایت در آن خودکشی کرد، شهر پاریس، شهر تهران، خانه ی پدری صادق هدایت، و کتابفروشی های خارجی که ترجمه هایی از نوشته های «صادق هدایت» را برای فروش به نمایش گذاشته اند.
توجه این فیلم بیشتر معطوف به روند زندگی و داستان نویسی صادق هدایت است ، و توجه بسیار کمتری به سایر فعالیت های فرهنگی و هنری «صادق هدایت» مانند نقاشی، پژوهش، نمایش نامه نویسی وی دارد. هر چند در فیلم دو نقاشی از «هدایت» به بینندگان نشان داده می شود: «آهوی تنها» و «ویولن زن». هم چنین در فیلم اشاراتی به شوخ طبعی ها و طنز هدایت هم شده ؛ اما طنزی از نوع طنز تلخ. طنزی که برخی از نوشته های هدایت هم به چشم می خورد؛ ولی در این مستند اشاره ای به نوشته های طنز هدایت که به تنهایی یا با «مسعود فرزاد» نوشته اشت نشده.
شناسنامه ی فیلم:
نام فیلم: از خانه ی شماره 37
پژوهش: سام کلانتری؛ محسن شهرناز دار
کارگردان : سام کلانتری ؛ محسن شهر ناز دار
تدوین: سام کلانتری ؛ محسن شهر ناز دار
تهیه کنندگان: شادمهر راستین؛ سام کلانتری ؛ محسن شهر ناز دار
گفت و گوها در ایران:
جهانگیر هدایت ؛ انور خامه ای ؛ محمد صنعتی ؛ رامین جهانبگلو
مصاحبه ها در فرانسه:
احسان نراقی؛ ناصر پاکدامن ؛ مهرانگیز دولتشاهی ؛ کریستوف بالای
گفت و گو در انگلستان:
همایون کاتوزیان
خسرو مظاهری
۱۳۹۰ خرداد ۱۱, چهارشنبه
پولانسکی زشت ، پولانسکی زیبا
مستند «جذاب و تحت تعقیب» درباره ی شخصیت افسانه ای سینمای داستانی جهان یا همان «پولانسکی» معروف است.
توجه فیلم بر اصلی ترین شاخصه ی زندگی «پولانسکی» استوار است. تجاوز و یا رابطه ی «پولانسکی» با یک دختر سیزده ساله که حالا عاقله زنی شده است، و «پولانسکی» را نیز بعد از سال ها از درون و با رضایت قلب بخشیده است. البته با این وجود، باز پارسال بود که دوباره «پولانسکی» گرفتار این پرونده ی قضایی هنوز باز شد؛ و فیلم نیز کتاب اش را از همین صفحه باز می کند؛ و کارگردان دری را که به سوی بیننده می گشاید بر همین پاشنه است. گاهی باز می شود برای گریزی که «پولانسکی» به آن نیازمند است و گاه بسته، در جهتی که عوامل دادگستری نیازمند آن هستند. اما گرچه در مورد نظر بیشتر به سوی «پولانسکی» باز شده است، اما به نظر می رسد که فیلم چندان جانبدارانه نیست. به زبان دیگر فیلم گاهی «پولانسکی» زشت را به نمایش می گذارد و گاه «پولانسکی» زیبا را و گاه بیننده در میانه ی کار در می یابد که گاه به گاه «پولانسکی» زشتی، زیباست. یا زیبایی است، که از زمانی به سمت زشتی جاری در جهان سر خم کرد. فیلم هم بر این موضوع تا حدی صحه می گذارد. به نظر می رسد، پس از مرگِ فجیع «شارون تیت» ، «پولانسکی» به ناگهان رنگ عوض می کند. تغییرش محسوس می شود و رفتارش زشت. البته آدمی در برخورد با «پولانسکی» همیشه دچار یک سر در گمی عجیب می شود. مردی کوتاه، لهستانی الاصل، پدر و مادر را در جنگ دوم جهانی به تلخی از دست داده است، با یکی از زیباترین زنان جهان - «شارون تیت» - ازدواج می کند؛ زن به طرز فجیعی از سوی گروهی عجیب به قتل می رسد ، و او باز زنده است، و فیلم می سازد. در گیر ماجرایی رسوا کننده می شود؛ دادگاه اش پیچیدگی بدی پیدا می کند، خود خواسته از آمریکا می گریزد و باز هنوز فیلم می سازد و هنوز که هنوز است؛ یکی از پر افتخارترین کارگردانان زنده ی جهان است. به هر روی برای ما که اخبار را درست نمی گیریم و دست چندم می گیریم؛ و با جرح و تعدیل؛ این مستند بسیار درگیر کننده است؛ به ویژه که مستند از روند خوب، قوی و درگیر کننده ای نیز برخوردار است.
************************
شناسنامه ی فیلم:
عنوان اصلی فیلم : Roman Polanski : Wanted and Desired
نام فیلم (به فارسی): جذاب و تحت تعقیب
کارگردان: مارینا زنوویچ
تهیه کنندگان: جفری لوی هانته
لیلا ژاکوب
مارینا زنوویچ
نویسندگان: جو بینی
پ. گ. مورگان
مارینا زنوویچ
تدوین جو بینی
ایرج فتحی
۱۳۹۰ خرداد ۱۰, سهشنبه
نگاهی گذرا به زندگی و آثار بهرام بیضایی (دانشنامه کارگردانان)
دیباچه
در تاریخ سینما و تئاتر ایران، گاهی نامی می درخشد که تلالوی آن خیره کننده است. مانند «عزت الله انتظامی» و «پرویز پورحسینی» در بازیگری، «اکبر رادی» و «بهرام بیضایی» در نمایش نامه نویسی ، «محمود کلاری» و «اصغر رفیعی جم» در فیلم برداری ، و بسیاری کسان دیگر که نامشان در این مختصر نمی گنجد.
«بهرام بیضایی» یکی از شخصیت های منحصر به فرد در سینما و نمایش در ایران است. دامنه ی فعالیت های وی از پژوهش در تئاتر – «تاریخ نمایش در ایران» - تا نوشتن بَرخوانی (روایت)، نمایش نامه، فیلم نامه، شعر، کارگردانی فیلم و نمایش گسترده است. در نوشتار کوتاه زیر ، نگاهی خواهیم داشت به زندگی و کارنامه ی هنری «بهرام بیضایی».
***************************************
نیاکان
«بهرام بیضایی» از تبار خاندانی است؛ که بسیاری شان در شعر و هنر نام آورند. و از آن میان می توان به «حسین پرتو بیضایی» ، «ذکایی بیضایی» و «ادیب بیضایی» اشاره کرد. «بهرام بیضایی» وام دار چنین خاندانی است؛ هر چند اشعاری نیز سروده است اما خود را شاعر نمی داند: « پدرم باید مرا ببخشد که شاعر نیستم، نمی توانستم ماده تاریخی برای سنگی که تا ده سال نداشت بنویسم ... و من که – بی آن که شاعر باشم – گاهی پَرتی نوشته ام از آن گونه که او [مادرم] هرگز دوست نداشت – نه به شعر، که بنام عواطفم.»[1]
***************************************
سال شمار زندگی بهرام بیضایی
1317 خورشیدی – 5 دی
«بهرام بیضایی» در «تهران» زاده شد.
1334 تا 1337 خورشیدی
گریز «بیضایی» از مدرسه برای رفتن به سینما، در جستجوی سینمای جدی بر پرده ی سینما و سینه کلوب.
معافیت «بهرام بیضایی» از خدمت نظام وظیفه.
نگارش دو نمایش نامه با زبانی تاریخی در واپسین سال های دبیرستان.
نگارش نسخه ی اول برخوانیِ «آرش».
1338 تا 1340 خورشیدی
دنبال کردن جدی سینما ، تعطیلی سینه کلوب، و پی گیری منظم سینما در کانون فیلم، توجه به سینمای جدید ایران در فیلم های کوتاه ساخته شده در ایران.
پی گیری نمایش «ایران» از طریق صحنه و تلویزیون.
نگارش مقالاتی درباره ی سینما در نشریه ی «علم و زندگی».
مطالعه ی تخصصی در نمایش های شرقی و ادبیات ، به ویژه جست و جو در شاهنامه، فرهنگ پیش از اسلام، اساطیر ، مردم شناسی، و کاوش در نقاشی ایرانی.
نگارشِ برخوانیِ «اژدهاک» و نسخه ی گسترده ترِ برخوانی یا روایتِ «آرش».
قبولی در کنکور و ورود به دانشکده ی ادبیات.
استخدام در اداره کل ثبت اسناد و املاک دماوند.
ترک تحصیل در دانشگاه.
نوشتن مقالاتی در زمینه ی فیلم و نمایش در مجلات هنری و فرهنگی، و نوشتن مطالبی درباره ی موسیقی فیلم در مجله ی «موزیک».
نگارش و انتشار نخستین نوشته هایش درباره ی تعزیه در مجله ی «هنر و سینما» و گاهنامه ی «آرش».
تلاش ناموفق برای ساخت نخستین فیلم کوتاه، انتقال از اداره کل ثبت اسناد و املاک دماوند به تهران.
نگارش یک برخوانی بدون نام درباره ی سازنده ی جام جهان نما و سرگذشت او به زبانِ سنگنوشته های باستانی.
1341 خورشیدی
نوشتن طرح فیلم کوتاه خوابگرد، ساخت و فیلم برداری یک فیلم هشت میلی متری چهار دقیقه ای سیاه و سفید با مخارجی بسیار اندک.
نگارش و انتشار پژوهش های «تاریخ نمایش در ایران» در مجله ی «موسیقی»
انتقال از اداره ی کل ثبت اسناد و املاک به اداره ی هنرهای دراماتیک.
آشنایی بیشتر با گروه های نمایشی جدید و همکاری در تئاتر به عنوان مدیر صحنه، دستیار کارگردان، طراح صحنه و لباس، ویراستار متن.
انتشار مقالاتی در نقد و پژوهش در گاهنامه های «آرش» و «کیهان ماه»، فیلم برداری و استفاده از دوربین های قرضی دوستان (8 میلی متری و 16 میلی متری).
نگارش نمایش تک پرده ای «مترسک ها در شب» و خیمه شب بازیِ «عروسک ها» که این دو با هم و در یک کتاب منتشر شد.
نوشتن نمایش نامه ی عروسکیِ «غروب در دیاری غریب»
1342 خورشیدی
ادامه ی نگارش پژوهش های «نمایش در ایران» برای انتشار در مجله ی «موسیقی».
نوشتن «قصه ی ماه پنهان» و انتشارِ «سه نمایش نامه ی عروسکی» شامل نمایش نامه های «عروسک ها» ، «غروب در دیاری غریب» ، «قصه ی ماه پنهان».
نگارش نمایش نامه ی «پهلوان اکبر می میرد»
نوشتنِ نمایش نامه ی بلند دو پرده ای «رگبار» که سال بعد، برای یک بار در جمعی کوچک خوانده شد.
چاپ و انتشار برخوانی «آرش» در کتاب ماه کیهان شمارهی 3 که پیش از انتشار تعطیل شد.
1343 خورشیدی
اجرای نمایش «غروب در دیاری غریب» توسط گروه هنر ملی ، و به کارگردانی «عباس جوانمرد» در تلویزیون ایران.
نگارش نمایش نامه ی «هشتمین سفر سندباد».
انتشار پژوهش های «نمایش در ژاپن» (ترجمه ی متن ها با همکاری «داریوش آشوری» و «سهراب سپهری») در مجله ی «موسیقی» و پس از آن انتشار متن «نمایش در ژاپن» به صورت کتابی مستقل.
اجرای «غروب در دیاری غریب» و «قصه ی ماه پنهان» بر صحنه، در مناطق نفت خیز جنوب کشور، توسط گروه هنر ملی و به کارگردانی «عباس جوانمرد»، که در این نمایش ها ، نویسنده، -«بهرام بیضایی»- مدیر صحنه نیز هست.
1344 خورشیدی
نخستین سفر خارجی به فرانسه همراه با گروه هنر ملی، به عنوان مدیر صحنه برای اجرای دو نمایش نامه ی «غروب در دیاری غریب» و «قصه ی ماه پنهان» (هر دو از نوشته های «بهرام بیضایی» ) برای شرکت در جشنواره ی تئاتر ملل پاریس (تالار شهر، تالار سارا برنارد).
ازدواج با منیر اعظم رامین فر. (خواهر «ایرج رامین فر».)
اجرای صحنه ای نمایش «پهلوان اکبر می میرد» توسط گروه هنر ملی و به کارگردانی عباس جوانمرد در تالار بیست و پنج شهریور . (این سالن، بعدها به نام تالار سنگلج تغییر نام می یابد.)
انتقال از اداره ی برنامه های تئاتر به رادیو.
انتشار پژوهش های «نمایش در ایران» به صورت کتابی مستقل.
نگارش طرح فیلم نامه ی «مرد و میدان».
نوشتن و چاپ نمایش نامه ی «دنیای مطبوعاتی آقای اسراری».
نگارش و انتشار نمایش نامه ی «سلطان مار».
1345 خورشیدی
برگشت «بهرام بیضایی» از رادیو به اداره ی برنامه های تئاتر.
سفر یک ماهه ی «بیضایی» و چند نمایش نامه نویس دیگر به شهرستان ها برای الهام گرفتن از زندگی مردم در شهرها و روستاها.
نگارش نمایش نامه ی «گزارش بالا نشینان».
تولد نیلوفر، نخستین فرزند «بهرام بیضایی» و «منیر اعظم رامین فر».
نخستین کارگردانیِ «بهرام بیضایی» در اجرای نمایش «عروسک ها»، در گروه هنر ملی. (اولین و تنها کار نمایش تلویزیونیِ بهرام بیضایی)
1346 خورشیدی
مفقود شدن دو طرح فیلم مستند / داستانی بهرام بیضایی در تلویزیون ملی ایران.
نگارش و اجرای دو نمایش نامه ی تک پرده ای «ضیافت» و «میراث» برای گروه ملی که در تالار بیست و پنج شهریور روی صحنه رفت.
نگارش نمایش نامه ی «چهار صندوق».
انتشار «ضیافت» در ماهنامه ی «پیام نوین» و «میراث» در «کتاب نمایش» و «چهار صندوق» در گاهنامه ی «آرش».
انتشار برخوانی «اژدهاک» در ماهنامه ی «پیام نوین».
تولد فرزند دوم بهرام بیضایی و مرگ این کودک در صد روزگی.
1347 خورشیدی
ایجاد «کانون نویسندگان ایران» و نقش او به عنوان یکی از بنیان گزاران و اعضای اصلی.
انتقال «بهرام بیضایی» به اداره ی فرهنگ و هنر اصفهان ، درگیری های پی در پی، قطع حقوق، و بازگشت وی به تهران بعد از شش ماه.
سه فیلمنامه ی چهل دقیقه ای او به نام های «روز باشکوه»، «بیزار» و «ملاقات» برای مجموعه ی تلویزیونی «سرکار استوار» از سوی تهیه کننده رد می شود و پیش از پیوستن به کارهای بدون اجرت نویسنده – بهرام بیضایی – در تلویزیون ملی گم می شود.
نگارش نمایش نامه های «دیوان بلخ » و «در حضور باد».
1348 خورشیدی
نوشتن نمایش نامه ی «گم شدگان».
انتشار «نمایش در چین» به همراه سه نمایش نامه ی چینی، ترجمه ی داریوش آشوری.
کارگردانیِ نمایش «سلطان مار» برای گروه هنر ملی و اجرای آن بر صحنه در تالار بیست و پنج شهریور، و پس از آن اجرای نمایش «سلطان مار» در شهرهای شمال کشور.
همکاری با دانشگاه تهران، به عنوان استاد مدعو، به درخواست دانشجویان و استادان رشته ی هنرهای نمایشی دانشکده هنرهای زیبا.
1349 خورشیدی
نگارش نمایش نامه ی«راه توفانی فرمان پسر فرمان از میان تاریکی» که نخست در «کیهان سال» و پس از آن به صورت کتابی مستقل منتشر شد.
نوشتن روایت «حقیقت و مرد دانا» که «کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان» آن را منتشر کرد.
ساخت فیلمِ کوتاه «عمو سبیلو» (بر اساس داستانی از فریدون هدایت پور) به تهیه کنندگی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان.
نگارش دو طرح فیلم بلند «شغل» و «سه شاهد».
نوشتن فیلم نامه های «عیار تنها» و «رگبار».
1350 خورشیدی
کارگردانی فیلم «رگبار».
نگارش متن پژوهشی «نمایش در هند» و تکثیر بخش هایی از آن به زبان سانسکریت / کاتاکالی به عنوان جزوه ی درسی دانشگاهی.
1351 خورشیدی
زادن سومین فرزندِ «بهرام بیضایی» ، نگار.
نگارش فیلم نامه ی کوتاه به نام «سفر».
نوشتن فیلم نامه ی «غریبه و مه».
نگارش فیلم نامه ی «غریبه و مه».
نوشتن طرح اولیه ی فیلم نامه ی «اشغال».
کارگردانیِ فیلم کوتاه «سفر».
آغاز ساختِ فیلم «غریبه و مه» در انتهای سال.
1352 خورشیدی
پایان فیلم برداری «غریبه و مه» پس از چند تعطیلی ناخواسته.
کناره گیری از عضویت «اتحادیه هنرمندان سینما» همراه با دیگر پایه گذارانِ «کانون سینماگران پیشرو».
ساخت فیلم کوتاهی درباره ی مرگ؛ بر اساس نقاشیِ به جا مانده از یک اعدامی. (ناتمام و یک جا گم شده).
انتقال از اداره ی برنامه های تئاتر به دانشگاه تهران به عنوان استادیارِ تمام وقت رشته ی نمایش در دانشکده ی هنرهای زیبا؛ و مدیریت رشته ی هنرهای نمایشی به خواست دانشجویان.
1353 خورشیدی
استعفاء از «کانون سینماگران پیشرو».
نگارش فیلم نامه ی کوتاه «ساز» بر بنیاد داستانی از «نصرت الله نویدی» ، که این فیلم نامه در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان گم شد.
نگارش طرح فیلم نامه های کوتاهِ «شغل دو» ، «شغل سه» و «شغل چهار» که بعدها با ترکیب آن ها، فیلم نامه ی «چشم انداز» به نگارش درآمد.
نگارش طرح فیلم نامه ی «قصه های میر کفن پوش».
1354 خورشیدی
فیلم نامه ی «حقایق درباره ی لیلا دختر ادریس» نوشته شده، و کوششی بیهوده برای ساخت آن.
نگارش فیلم نامه ی «چریکه ی تارا».
نوشتن طرحِ «مسافران» برای فیلم.
1355 خورشیدی
به نگارش درآوردنِ فیلم نامه ی «آهو، سلندر، طلحک و دیگران».
نوشتن فیلم نامه ی «کلاغ» و ساخت این فیلم.
1356 خورشیدی
نگارش نمایش نامه ی «ندبه» و عدم موفقیت در تلاش برای اجرای آن.
نوشتن نسخه ی اولیه ی «جانا و بلادور» برای سایه بازی.
1357 خورشیدی
از سخنران های «ده شب» نویسندگان و شاعرانِ روشنفکر ایران.
کارگردانی «چریکه ی تارا» برای گروه فیلم «لیسار» که توسط سازندگان اصلی همین فیلم در قلعه ی «لیسار» پایه گذاری شد.
نگارش نمایش نامه ی «نوشته های دیواری».
کناره گیری از «کانون نویسندگان ایران».
1358 خورشیدی
نوشتن نمایش نامه ی «مرگ یزدگرد» و کارگردانی این نمایش بر صحنه ی «تالار چهار سو».
نگارش کامل فیلم نامه ی «قصه های میر کفن پوش».
فیلم نامه ی «داستان باور نکردنی» در دو نسخه ی نه ساعته و شش ساعته را نوشته است.
نوشتن طرح فیلم نامه های «طومار شیخ شرزین» ، و «شغل پنج»، و هم چنین نگارش طرح فیلم «وهم» که بعدها ، این طرح پایه ای شد برای نگارش فیلم نامه ی «وقتِ دیگر، شاید» . نوشتن طرح فیلم «در می زنند، چرا باز نمی کنید؟» و در پی آن طرح فیلم نامه ی «نگهبان» نوشته شد.
1359 خورشیدی
نگارش فیلم نامه ی «شب سمور» و تلاش برای ساخت آن با امکانات محدود.
نوشتنِ فیلم نامه های «اشغال» و «آینه های رو به رو».
تدوین فیلم کوتاه «سلندر» به کارگردانی «واروژ کریم مسیحی».
1360 خورشیدی
نگارش طرح و فصل بندی «کفش های مبارک» و هم چنین نوشتن طرح فیلم نامه ی «اتوبوس».
کارگردانی فیلمِ «مرگ یزدگرد» با امکانات محدود.
اخراج از دانشگاه تهران پس از بیست سال کار دولتی.
نگارش نمایش نامه ی «خاطرات هنر پیشه ی نقش دوم» .
تدوین فیلم نیمه بلندِ «بچه های جنوب؛ جست و جوی دو» به کارگردانی «امیر نادری».
1361 خورشیدی
نگارش فیلم نامه های «روز واقعه» و «زمین» و باز نگاری فیلم نامه ی «داستان باور نکردنی» در نسخه ی چهار ساعته.
نوشتن نمایش نامه ی «فتح نامه ی کلات».
1362 خورشیدی
طرحی و تمرین بی سرانجام برای مجلس تقلیدِ «جنگ نامه ی غلامان».
نگارش طرح فیلم نامه های «سفر به شب» ، و «تاریخ سری سلطان در آبسکون».
1363 خورشیدی
نگارش فیلم نامه های «پرونده ی قدیمی پیرآباد» ، «عیار نامه» ، «کفش های مبارک»، «تاریخ سری سلطان در آبسکون» و «وقت دیگر ، شاید».
تدوین فیلم «دونده» به کارگردانی «امیر نادری».
نوشتن طرح فیلم نامه ی «شکافِ سایه ها».
1364 خورشیدی
نگارش فیلم نامه و کارگردانی فیلم «باشو، غریبه ی کوچک»
مهاجرت «نیلوفر بیضایی» از ایران.
طرح فیلم نامه های «شغل شش»، «شغل هفت» و طرح نمایش «شب نامه » را می نویسد.
نوشتن فیلم نامه ی «قلعه ی کولاک».
نگارش نمایش نامه ی «پرده خانه».
1365 خورشیدی
نوشتن فیلم نامه های «طومار شیخ شرزین»، «گلیگمش»، «دیباچه ی نوین شاهنامه »
نگارش طرح فیلم نامه ی «پرده ی نئی».
مرگ پدرِ «بهرام بیضایی» در 26 مرداد 1365 خورشیدی.
آغاز کارگردانی «وقت دیگر، شاید» در پایان سال، که به درخواست تهیه کننده ، نام آن «شاید وقتی دیگر » شد.
1366 خورشیدی
پایان ساخت «شاید وقتی دیگر».
مهاجرت همسر بیضایی و دختر دوم او – نگار – به خارج از کشور.
نوشتنِ طرح فیلم نامه های «سَند» و «فیلم در فیلم».
1367 خورشیدی
ترک ایران برای دیدار خانواده اش.
نگارش فیلم نامه های «آقای لیر» و «برگی گم شده از اوراق هویت یک هموطن آینده» و هم چنین نوشتن نمایش نامه ی «جنگنامه ی غلامان».
1368 خورشیدی
بازگشت بیضایی به ایران، پس از دیدار خانواده اش.
نوشتن فیلم نامه های «سفر به شب» و «مسافران».
1369 خورشیدی
نگارش فیلم نامه ی «فیلم در فیلم».
آغاز کارگردانی «مسافران» در پایان سال.
1370 خورشیدی
پایان فیلم بردای «مسافران» و تدوین این فیلم.
1371 خورشیدی
نگارش فیلم نامه ی «چه کسی رییس را کشت؟» بر اساس طرح «سه شاهد» که در سال 1349 نوشته شده بود.
نامه اعتراض بیضایی همراه با پس فرستادنِ جایزه ی جشنواره فجر برای فیلم «مسافران».
نگارش فیلم نامه های «سگ کشی» و «یوآنا، یا نامه ای به هیچ کس».
ازدواج با مژده شمسایی. (چهره آرا و بازیگر)
1372 خورشیدی
نوشتن فیلم نامه ی کوتاه «گبر گور» یا «گفت و گو با خاک».
نگارش «سیاوش خوانی» برای فیلم و هم چنین اجرای زنده ی میدانی.
1373 خورشیدی
نوشتن فیلم نامه ی «آوازهای ننه آرسو».
نگارش طرح فیلم «کلاه بی سر».
مجلس تقلیدِ «طربنامه» را به رشته تحریر در می آورد.
نگارش نسخه ی نخست نمایش نامه ی «سهراب کشی»
ساخت فیلم «روز واقعه» ، فیلمنامه از «بهرام بیضایی» کارگردان «شهرام اسدی»
1374 خورشیدی
به دنیا آمدن فرزند بیضایی به نام «نیاسان»
نگارش فیلم نامه ی «حورا در آینه».
ویرایش و انتشار کتاب «هیچکاک در قاب» بر بنیاد گفت و گویی با گروهی از دانشجویان سینما در بهار 1370.
نمایش کامل فیلم های بیضایی در جشنواره ی فیلم وین (ویناله 95) و اعتراش بخش بین الملل بنیاد سینمایی فارابی.
تدوین «برج مینو» ساخته ی «ابراهیم حاتمی کیا».
تدوین فیلم سینمایی «بازی های پنهان» به کارگردانی «کریم هاتفی نیا».
نگارش سه طرح برای فیلم صد ثانیه ای در بزرگداشت یکصدمین سال سینما که ساخته نشد و بعدها با سه طرح دیگر در شماره ی ویژه ی مجله ی فیلم به مناسبت صدمین سالگرد سینمای ایران منتشر شد.
بازیابی و به پایان رساندن و ویرایش «کارنامه ی بندار بیدخش».
1375 خورشیدی
اقامت در استراسبورگ به دعوت پارلمان بین المللی نویسندگان.
نگارش فیلم نامه های «مقصد» و «اعتراض».
باز نویسی فیلم نامه ی «چشم انداز».
1376 خورشیدی
نوشتن چهارمین نمایش نامه ی عروسکی به نام «مجلس بساط برچیدن».
نگارش طرح یک فیلم به نام «هدایت».
بازگشت بیضایی به ایران و تمرین و اجرای نمایش نامه «بانوی آئویی» نوشته ی «یوکیو میشیما» در تهران.
تمرین و اجرای نمایش «کارنامه ی بندار بیدخش» در پایان سال 1376 و فروردین 1377.
تدوین فیلم کوتاه «نقشی بر آب» به کارگردانی حمیدرضا صلاحمند.
نگارش نمایش نامه ی «افرا ، یا روز می گذرد»
1377 خورشیدی
ضبط «کارنامه ی بندار بیدخش» و «بانو آئویی» در آخرین اجراها.
نگارش نمایش نامه ی «مجلس قربانی سنمار».
نوشتن فیلم نامه ی فیلم کوتاه «گفت و گو با باد»
اجرای نمایش «کارنامه ی بندار بیدخش» در تماشاخانه ی «روئر» در شهر مولهایم آلمان، در جشنواره ی سالانه ی تئاتر «جاده ی ابریشم».
کارگردانی فیلم کوتاه «گفت و گو با باد» که از مجموعه ای که برای آن ساخته شده بود، کنار گذاشته شد.
طرح فیلم نامه ی «اتاقک».
اجرای برخوانی «آرش» نوشته ی «بهرام بیضایی» به کارگردانی «قطب الدین صادقی».
1378 خورشیدی
پس گرفتن فیلم «گفت و گو با باد» از تهیه کننده ی آن.
نگارش فیلم نامه های کوتاه «گفت و گو با آب » و «گفت و گو با آتش» که از ارتباط آن ها با فیلم نامه های کوتاه «گفت و گو با خاک» و «گفت و گو با باد»، نگارش فیلم نامه ی «گفت و گو با آب، خاد، باد، آتش» در آمد ؛ اما نتوانست این فیلم را بسازد.
نگارش نسخه ی نهایی نمایش نامه ی «سهراب کشی».
نوشتن نسخه ی هایی متنِ سایه بازی «جانا و بلادور».
نگارش طرح فیلم نامه ی «گم گشته»
نوشتن نمایش نامه ی «گزارش اردا ویراف».
آغاز کارگردانی فیلم سینمایی «سگ کشی».
1379 خورشیدی
تدوین فیلم «سگ کشی».
نگارش فیلم نامه ی «ایستگاه سلجوق».
نوشتن نمایش نامه ی «مجلس ضربت زدن».
تدوین فیلم کوتاه «باد سرخ» کاری از «علی محمد قاسمی».
مونتاژ فیلم بلند «زمانه» به کارگردانی «حمیدرضا صلاحمند»
1380 خورشیدی
کوشش ناموفق برای جلوگیری از نمایش نسخه های قضایی و تغییر هویت یافته ی «سگ کشی» در جشنواره های خارجی. که در این نسخه حدود 50 دقیقه از سگ کشی را حذف کرده بودند.
نمایش نسخه ی کامل «سگ کشی » در ایران.
9 آبان 1380 خورشیدی – مرگ مادر بهرام بیضایی – بانو نیره موافق – (همسر استاد ذکایی بیضایی).
1381 خورشیدی
نگارش نسخه ی بیست دقیقه ای «شب هزار و یکم 3» به پیشنهاد «تئاتر بتی نانسِنِ کپنهاگ» و اجرای آن به کارگردانی «آلن لایدیارد» در همان تئاتر.
نوشتن فیلم نامه ی «اتفاق خودش نمی افتد!»
چهار طرح برای چهار فیلم نوشت که هیچ کدام را نمی توان ساخت.
1382 خورشیدی
انتشار دو جلد نخستِ «دیوان نمایش» (نمایش نامه های بهرام بیضایی تا سال 1349 خورشیدی)
عدم موفقیت در ساخت «اتفاق خودش نمی افتد!» در چرخه ی سیاست های فرهنگی.
نگارش نمایش نامه های «شب هزار و یکم / 1» ، «شب هزار و یکم / 2» و «شب هزار و یکم /3».
تمرین و اجرای نمایش «شب هزار و یکم» (سه نمایش جدا ولی به هم پیوسته) بر صحنه ی تالار چهار سوی تئاتر شهر.
ضبط نمایش «شب هزار و یکم» در آخرین اجراها و آغاز تدوین آن.
ضبط گفت و گویی با دست اندرکاران «مسافران» و «سگ کشی» برای تهیه ی مستندهایی درباره ی این دو فیلم.
نگارش «ریشه یابی درخت کهن» (پژوهشی در ریشه های «هزار و یک شب».)
1383 خورشیدی
نگارش فیلم نامه های «سَند» و «ماهی».
نوشتن نمایش نامه ی «مجلس شبیه؛ در ذکر مصائب استاد نوید ماکان و همسرش مهندس رُخشید فرزین».
1384 خورشیدی
تمرین و اجرای نمایش «مجلس شبیه؛ در ذکر مصائب استاد نوید ماکان و همسرش مهندس رُخشید فرزین » بر صحنه ی تالار بزرگ تئاتر شهر در 24 اجرا.
نگارش «هزار افسان کجاست؟» (پژوهش و نقد پژوهش در ریشه شناسی «هزار و یک شب».)
فیلم نامه ی «ماهی» در انتظار گرفتن مجوز ساخت.
اجرای «کارنامه ی بندار بیدخش» نوشته ی «بهرام بیضایی» به کارگردانی «میکائیل شهرستانی» گروه شالیزه ، اجرا در دانشکده سینما – تئاتر .
اجرای برخوانی «اژدهاک» نوشته ی «بهرام بیضایی» به کارگردانی «میکائیل شهرستانی» و «صنم صالحی» گروه شالیزه، اجرا در «خانه نمایش» و «اداره تئاتر» و سپس اجرا در «فرهنگسرای نیاوران».
اجرای روایت «آرش» نوشته ی «بهرام بیضایی» و به کارگردانی «میکائیل شهرستانی».
1385 خورشیدی
پژوهش «هزار افسان کجاست؟» در انتظار مجوز انتشار.
ساخت فیلم هفت دقیقه ای ویدئویی درباره ی فرش ایران به نام «قالی سخنگو».
نگارش فیلم نامه ی «لبه ی پرتگاه» و تلاش برای ساخت آن.
1386 خورشیدی
بی نتیجه ماندن تلاش یک و نیم ساله برای ساخت فیلم «لبه ی پرتگاه».
نگارش فیلم نامه ی «وقتی همه خوابیم!» و کوشش برای ساخت آن.
تمرین و اجرای نمایش «افرا؛ یا روز می گذرد» بر صحنه ی «تالار وحدت».
آغاز تدارک برای ساخت فیلم «وقتی همه خوابیم» در پایان سال.
1387 خورشیدی
ساخت فیلم «وقتی همه خوابیم».
1388 خورشیدی
اجرای برخوانی «آرش» نوشته ی «بهرام بیضایی» و به کارگردانی علی ثابتی پور ، اجرا در تالار آزادی دانشگاه کاشان.
1389 خورشیدی
مهاجرت «بهرام بیضایی» به آمریکا برای تدریس در دانشگاه «استانفورد».
1390 خورشیدی
نگارش نمایش نامه ی «تاراج نامه».
********************************
سروده ای از بهرام بیضایی
برای آشنایی با سروده های «بهرام بیضایی» یکی از اشعار این کارگردان صاحب نام در زیر آورده می شود. توضیح لازم درباره ی این سروده این که، «اکبر رادی» نمایش نامه نویس نام آور در دی ماه 1386 خورشیدی به مناسبت زاد روز «بهرام بیضایی» مطلبی برای مجله ی «سیمیا» می نویسد و در آن می گوید: «بهرام، امروز می خواستم زاد روز تو را به عنوان یک چهره ی ماندگار معاصر شادباش بگویم، دیدم این «چهره ی ماندگار» هر چند ترکیبِ مهتابیِ قشنگی ست، این چند ساله مدال مستعملی شده است که فله ای به سینه ی بندگان خدا نصب می کنند و ایضاً برای محتشمانِ این حوالی ما ستاره ای رنگ پریده ای ست که فله ای به دوش اهل هنر می زنند.
تو آن درخت روشنی با شاخه های پر پشت باشکوه، که چه بسیار راهیان صحنه در سایبان سبز تو پروردیده اند. تو آن بلاکشِ معصومی که هوش ویرانگر و ادراک عالی تو قادر به درک عقلانیت روزمره ی ما نیست.» [3]
اکبر رادی در 5 دی 1386 خورشیدی درگذشت و «بهرام بیضایی» در غم از دست رفتن «اکبر رادی» ، سوگ مندانه چنین می سراید:
«نامَردی ست که در جواب تبریک رادی تسلیت بگویم!
این نه از من که از روز گار است – آری-
آن هم آن جایی که تبریک فرقِ چندانی با تسلیت ندارد!
رفت آن بزرگواری که رادی بود؛ سوار بر واژه های خویش؛
اما چشمه ای را که از قلم وی جوشید، جا گذاشت،
تا کاسه ی دست های مان را از آب زندگی بخش آن پُر کنیم!
خدایا چرا نمایش را دوست نداری؟
چرا در سرزمین های دیگر دوست داری و در میهن من نه؟
کِی خِرد می بخشی به آن ها که برای هر واژه خط و نشان می کشند؟
روز تولدم را به نمایش ایران تسلیت می گویم؛
و به هر که از رادی ماند؛ از بستگان و وابستگانِ وی.
و پیش از همه به زنی – حمیده – که بیش از چهار دهه با وی زیست
- کنار سرچشمه ای –
و غرش رودی را که از زیر سر انگشتان وی جاری بود
خاموش می ستود!» [4]
********************************
فیلم های «بهرام بیضایی» (فیلم نامه و کارگردانی)
1- عمو سبیلو / 1349 / فیلم کوتاه (فیلم نامه ی این فیلم را ، بهرام بیضایی بر بنیاد داستانی از فریدون حسن پور نوشته است.)
2- رگبار / 1350 / فیلم سینمایی
3- سفر / 1351 / فیلم کوتاه
4- غریبه و مه / 1352 / فیلم سینمایی
5- کلاغ / 1355 / فیلم سینمایی
6- چریکه ی تارا / 1357 / فیلم سینمایی
7- مرگ یزدگرد / 1360 / نمایش تلویزیونی
8- شاید وقتی دیگر / 1366 / فیلم سینمایی
9- مسافران / 1370 / فیلم سینمایی
10- گفت و گو با باد / 1377 / فیلم کوتاه
11- سگ کشی / 1380 / فیلم سینمایی
12- قالی سخنگو / 1385 / فیلم کوتاه
13- وقتی همه خوابیم / 1387 / فیلم سینمایی
********************************
تدوین های «بهرام بیضایی» بر فیلم های دیگران
1- سَلَندَر / به کارگردانی «واروژ کریم مسیحی» / 1359 / فیلم کوتاه
2- بچه های جنوب ؛ جست و جوی دو / به کارگردانی «امیر نادری» / 1360 / فیلم نیمه بلند
3- دونده / به کارگردانی «امیر نادری» / 1363 / فیلم سینمایی
4- برج مینو / به کارگردانی «ابراهیم حاتمی کیا» / 1374 / فیلم سینمایی
5- بازی های پنهان / به کارگردانی «کریم هاتفی نیا» / 1374 / فیلم بلند.
6- نقشی بر آب / به کارگردانی «حمیدرضا صلاحمند» / 1376 / فیلم کوتاه
********************************
اجرای نمایش نامه های «بهرام بیضایی» به کارگردانی خودِ «بهرام بیضایی»
1- عروسک ها / گروه هنر ملی / 1345 / پخش از تلویزیون ملی ایران
2- سلطان مار / گروه هنر ملی / 1348 / اجرا در تالار بیست و پنج شهریور و پس از آن اجرا در شهرهای شمالی کشور
3- کارنامه بندار بیدخش / 1376 / اجرا در تهران
4- کارنامه بندار بیدخش / 1377 / اجرا در تماشاخانه ی «روئر» در شهر مولهایم آلمان، در جشنواره ی سالانه ی تئاتر «جاده ی ابریشم».
5- شب هزار و یکم / 1382 / اجرا در سالن چهارسوی تهران.
6- مجلسِ شبیه؛ در ذکر مصائب استاد نوید ماکان و همسرش مهندس رُخشید فرزین / 1384 / اجرا در تالار بزرگ تئاتر شهر.
7- افرا؛ یا روز می گذرد / 1386 / اجرا بر صحنه ی تالار وحدت.
********************************
کارگردانی «بهرام بیضایی» بر روی نمایش نامه های دیگران
بانو آئویی / نمایش نامه از یوکیو میشیما / 1376 / اجرا در تهران.
********************************
منابع و مآخذ
1- بهرام بیضایی ؛ نوشته ی شهرام جعفری نژاد ؛ تهران : نشر قصه ؛ چاپ اول : زمستان 1379.
2- مجموعه مقالات در نقد و معرفی آثار بهرام بیضایی؛ زاون قوکاسیان؛ تهران : آگاه ؛ چاپ اول : بهار 1371 .
3- سالشمار زندگی و آثار بهرام بیضایی؛ بهرام بیضایی؛ سیمیا، شماره ی 2 (زمستان 1386) صفحات 15 تا 28.
4- تو آن درخت روشنی؛ اکبر رادی؛ سیمیا، شماره ی 2 (زمستان 1386) ؛ صفحات 10 و 11.
5- یادداشت بهرام بیضایی در سوگ اکبر رادی؛ بهرام بیضایی؛ سیمیا، شماره ی 2 (زمستان 1386) ؛ صفحات 12.
6- سر زدن به خانه پدری، (3)- پی نوشت، بهرام بیضایی، مجله ی بخارا، شماره ی 57 (آذر و دی 1385) ، صفحه ی 72.
7- سایت دانشگاه کاشان.
8- وبگاه IMDB.
9- سایت گروه نمایشی شالیزه.
10- وبگاه ایران تئاتر.
1– سر زدن به خانه پدری، (3)- پی نوشت، بهرام بیضایی، مجله ی بخارا، شماره ی 57 (آذر و دی 1385) ، صفحه ی 22.
2– تو آن درخت روشنی، اکبر رادی ، مجله سیمیا، شماره 2 (زمستان 1386)، صفحه 10.
3– یاد داشت بهرام بیضایی در سوگ اکبر رادی، مجله سیمیا، شماره ی 2 (زمستان 1386)، صفحه ی 12.