۱۳۸۸ دی ۲۶, شنبه

تحليلی بر فيلمِ مستندِ «ميدان بی‌حصار» (سينماي مستند - نقد و بررسي)


میدان توپخانه‌ی تهران، به عنوان میدانی تاریخی، با قدمتی که آغازش به دوره‌ی قاجار می‌رسد؛ در مستند میدان بی حصار، بهانه‌ای است، برای پرداخت به تاریخ تحولات سیاسی و اجتماعی کشور؛ از زمان شکل گیری میدان، تا به امروز .

نقش موٌثر میدان توپخانه به طور حتم، به دلیل الگوی حکومتی میدان، که وام گرفته شده از میدان نقش جهان است؛ خود سوژه‌ای شده بسیار جذاب و دلنشین، که انسان امروزی را یادآور می‌شود، که تحولات روز به روز و بدون دلیل در اجزاء مختلف شهری، نه تنها چیز دلنشینی نیست؛ بلکه چنان مخرب پیش خواهد رفت، که به طور مثال ساختار معماری و توجه به زیبائی‌ها را این چنین که در این فیلم نشان داده شده، دچار اختلال می‌کند.

جای بسی تأسف است؛ میدانی که از لحاظ وقایع تاریخی اتفاق افتاده در آن، حکم یک موزه را دارد و می‌توانسته با همان ریخت وشکل اولیه‌اش، با کمی تغییرات جزئی، امروز نیز کارآمد باشد؛ این چنین چهره عوض کرده وتنها یادمان گذشته‌اش، تک ساختمان‌های هنوز پا بر جا باشد.

ساخت این گونه مستندها به دلیل نوع ساختاری که دارا هستند؛ مستلزم در دست داشتن منابع، اسناد، مدارک، عکس‌ها و فیلم‌های به جا مانده‌اند، و خوشبختانه امروزه با وجود سختی و مشکلاتی که در زمینه‌ی جمع آوری منابع کافی، جهت ساخت فیلم‌های مستند با پیشینه‌ی تاریخی وجود دارد، اما باز افرادی هستند که عاشقانه دل در گرو تاریخ کشور بسته‌اند، که می‌توان به نمونه، از فیلم‌های تهران در اعلان، اسماعیل که آمد، دریای پارس، بلدیه تهران و فیلم‌های زیاد دیگری که تولید شده‌اند نام برد.

فیلم هایی که با وجود نقطه قوت و نقطه ضعف‌هایی توانسته اند، بخشی از تاریخ کشور را تصویر کنند.

اما میدان بی حصار. بی حصاری صفتی شده برای میدانی، که روزگاری محصور ساختمان‌هایی بوده با تزئیناتی زیبا، با کاربری‌های مختلف و دروازه‌هایی که در اطراف میدان ، خیابان‌های منشعب را به میدان وصل می‌کردند.

فیلم در تونل مترو آغاز می‌شود، در پی چند پلان از زوایای مختلف ترن به ایستگاه نزدیک می‌شود، سپس دوربین در قالب راوی فیلم، از تونل مترو به سمت بیرون، یعنی میدان توپخانه می‌آید؛ و صدای نشسته بر تصویر از اعدام شیخ فضل الله نوری، در همین محل می‌گوید.

از همین ابتدا، نکات ظریف و گلایه برانگیز درفیلم شروع می‌شود؛ گفتار متن در فیلم از اعدام شیخ فضل الله نوری سخن می‌راند. ولی در محل اعدام به جای نشان یا یادبودی از شیخ، امروزه این ایستگاه مترو است که نشان میدان شده.

با این نوع شروع؛ کارگردان تکلیفش را با بیننده روشن می‌کند، فیلم فقط در مورد بناهای معماری موجود در میدان توپخانه نیست؛ مسائل سیاسی و اجتماعی در کنار معماری قرار است مورد بررسی قرار بگیرند. چرا که میدان در دهه‌های مختلف، محلی بوده برای اجتماعات گوناگون، در اعتراضات سیاسی و غیره.

و البته که این موارد، در فیلم به وسیله‌ی تصاویر به جا مانده و عکس‌ها، به خوبی بازگو می‌شود، هر چند که راوی فیلم، راوی چندان ریز بینی نیست.

کارگردان در سامان دهی الگوی ساخت فیلم مستند فوق، از نوعی روایت غیر خطی کمک گرفته است،

زمان در فیلم به شکلی سیال در گذر بین حال وگذشته پیش می رود، و برای معلق بودن در زمان، صداها و افکت‌های صوتی در کنار تصاویر و عکس‌ها و منابع تصویری‌، نسبتاً توانسته داستان فیلم را پیش ببرند. البته می‌توا ن به نمونه، به دو فیلم دریای پارس و اسماعیل که آمد ، نه به لحاظ قیاس ، بلکه برای روشن تر شدن بحث اشاره کرد .

این دو فیلم نیز روایتگر تاریخند، البته نه صرفاً تاریخ، دریای پارس از الگوی خطی تبعیت می‌کند واسماعیل که آمد از الگوی غیرخطی .

مسئله‌ای که در فیلم دریای پارس، ذهن مرا مشغول کرده، ریتم تصویری قسمت‌های پویانمایی شده است. ریتم کند، در پلان‌های بازسازی شده، یکی از ایرادهای این فیلم به شمار می‌رود. در میدان بی حصار نیز به دلیل بسط موضوعات مختلف، در بخش‌هایی از فیلم بیننده درک جامع وعمومی از میدان به دست نمی‌آورد، و این نکته‌ای است که در فیلم اسماعیل که آمد برعکس، به دلیل تأکید و تکرار برخی موضوعات، سیالیت در روایت، باعث نشده که بیننده، در عمق موضوعات مطرح شده گم شود،همچنین کمک گرفتن هوشمندانه، ازهرعامل تصویری مربوط، از جمله نگاره‌ها وتذهیب‌های متناسب با موضوع و نقاشی‌ها و همچنین ریتم مناسب در تدوین، باعثی شده تا فیلم اسماعیل که آمد به عنوان فیلمی که بسیار دقیق به موضوع پرداخته، در ذهن بیننده به عنوان فیلمی مثال زدنی باقی بماند.

در کل فیلم میدان بی حصار، از ابتدا تا پایان، طی چهل دقیقه، از دست رفتن هویت میدان در طول زمان، بیان می شود. میدان ریخت عوض می‌کند و هویت کارکردی خود را از دست می‌دهد؛ و می‌توان گفت اینها، به تمامی گویای انسان معاصر است؛ و این سئوال مطرح، که تغییر دادن کارکرد یک محیط اجتماعی، مثل میدان توپخانه، چقدر الزامی و تا چه اندازه در شکل و الگوی ساختار شهری موثر است.

در ادامه می‌توان شکل‌ گیری مستندهای اخیر از جمله میدان بی حصار را مدیون نرم‌افزارهای کامپیوتری در کنار اسناد و تصاویر زنده دانست، ساخت تصاویری متحرک به شکل پویانمایی و موشن گرافیک خود از نقطه قوت‌های فیلم است.

ایستایی در عکس‌ها، توسط نرم افزار افتر افکت، به پویانمایی دینامیک تبدیل شده است، واین تنها با شبیه سازی حرکات دوربین بر روی عکس‌ها است که ایجاد شده، و بدین وسیله فیلمساز، حس رخوت و کسالت را از بیننده دور می‌کند و او را در طول چهل دقیقه با خود همراه می‌سازد.

در ادامه باید یادآور شوم که در فیلم فوق با وجود نقطه قوت‌هایی، در برخی از نقاط فیلم، پویانمایی رایانه‌ای که توسط افتر افکت انجام شده‌، فقط بازسازی را مد نظر داشته، بدون این که با نگاهی دقیق‌تر در عکس‌ها به نوع چیدمان عوامل عکس در کنار یکدیگر توجه داشته باشد، اسب‌ها و کالسکه‌ها در هوا معلق هستند، که البته با توجه به سختی کار، با دقت بیشتر این مشکل قابل حل بود.

از این‌ها که بگذریم، فیلم به شکل مداوم در گذشته وحال، بیننده را از وقایع میدان آگاه می‌کند و می‌توان گفت به لحاظ اطلاع رسانی‌، فیلم به نسبت خوب عمل کرده است.

نکته‌ی قابل ذکر دیگر، پایان بندی فیلم است‌؛ کارگردان برای پایان بندی فیلم از صحنه‌ای زیبا کمک گرفته، مردی در گوشه‌ای از میدان ایستاده وعکس فوری می‌گیرد. هر چند صحنه، کمی تصنعی است، اما انگار به بیننده یادآور می‌شود که ما نیز زمانی، گذشته‌ی نسلی خواهیم شد، که بعد از ما خواهند آمد‌، واین سئوال در ذهن ایجاد می‌شود، که آیا آن‌ها از ما چگونه یاد خواهند کرد؛ وسپس فیلم با یک غروب در میدان وطلوع روز بعد پایان می‌یابد. موسیقی تیتراژ، آواز خواننده‌ای است از نسل قدیم درباره‌ی تهران، و این خود خاطره‌ای است، که فیلم میدان بی‌حصار را، به عنوان فیلمی جان دار مثال زدنی می‌کند.


شهلا تاجيك


شناسنامه‌ي فيلم:

كارگردان، پژوهشگر و نويسنده: مهرداد زاهديان

تصويربرداران: عباس صاحب، رضا تيموري

تدوين و صداگذاري: وحيد باقرزاده

گويندگان: بهزاد فراهاني، شهرام درخشان

متحرك سازي رايانه‌اي: حسن بابايي

جلوه‌هاي ويژه: عاطفه مياركياني

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر