۱۳۹۰ خرداد ۱۰, سه‌شنبه

نگاهی گذرا به زندگی و آثار بهرام بیضایی (دانشنامه کارگردانان)

دیباچه

در تاریخ سینما و تئاتر ایران، گاهی نامی می درخشد که تلالوی آن خیره کننده است. مانند «عزت الله انتظامی» و «پرویز پورحسینی» در بازیگری، «اکبر رادی» و «بهرام بیضایی» در نمایش نامه نویسی ، «محمود کلاری» و «اصغر رفیعی جم» در فیلم برداری ، و بسیاری کسان دیگر که نامشان در این مختصر نمی گنجد.

«بهرام بیضایی» یکی از شخصیت های منحصر به فرد در سینما و نمایش در ایران است. دامنه ی فعالیت های وی از پژوهش در تئاتر – «تاریخ نمایش در ایران» - تا نوشتن بَرخوانی (روایت)، نمایش نامه، فیلم نامه، شعر، کارگردانی فیلم و نمایش گسترده است. در نوشتار کوتاه زیر ، نگاهی خواهیم داشت به زندگی و کارنامه ی هنری «بهرام بیضایی».

***************************************

نیاکان

«بهرام بیضایی» از تبار خاندانی است؛ که بسیاری شان در شعر و هنر نام آورند. و از آن میان می توان به «حسین پرتو بیضایی» ، «ذکایی بیضایی» و «ادیب بیضایی» اشاره کرد. «بهرام بیضایی» وام دار چنین خاندانی است؛ هر چند اشعاری نیز سروده است اما خود را شاعر نمی داند: « پدرم باید مرا ببخشد که شاعر نیستم، نمی توانستم ماده تاریخی برای سنگی که تا ده سال نداشت بنویسم ... و من که – بی آن که شاعر باشم – گاهی پَرتی نوشته ام از آن گونه که او [مادرم] هرگز دوست نداشت – نه به شعر، که بنام عواطفم.»[1]

***************************************

سال شمار زندگی بهرام بیضایی

1317 خورشیدی – 5 دی

«بهرام بیضایی» در «تهران» زاده شد.

1334 تا 1337 خورشیدی

گریز «بیضایی» از مدرسه برای رفتن به سینما، در جستجوی سینمای جدی بر پرده ی سینما و سینه کلوب.

معافیت «بهرام بیضایی» از خدمت نظام وظیفه.

نگارش دو نمایش نامه با زبانی تاریخی در واپسین سال های دبیرستان.

نگارش نسخه ی اول برخوانیِ «آرش».

1338 تا 1340 خورشیدی

دنبال کردن جدی سینما ، تعطیلی سینه کلوب، و پی گیری منظم سینما در کانون فیلم، توجه به سینمای جدید ایران در فیلم های کوتاه ساخته شده در ایران.

پی گیری نمایش «ایران» از طریق صحنه و تلویزیون.

نگارش مقالاتی درباره ی سینما در نشریه ی «علم و زندگی».

مطالعه ی تخصصی در نمایش های شرقی و ادبیات ، به ویژه جست و جو در شاهنامه، فرهنگ پیش از اسلام، اساطیر ، مردم شناسی، و کاوش در نقاشی ایرانی.

نگارشِ برخوانیِ «اژدهاک» و نسخه ی گسترده ترِ برخوانی یا روایتِ «آرش».

قبولی در کنکور و ورود به دانشکده ی ادبیات.

استخدام در اداره کل ثبت اسناد و املاک دماوند.

ترک تحصیل در دانشگاه.

نوشتن مقالاتی در زمینه ی فیلم و نمایش در مجلات هنری و فرهنگی، و نوشتن مطالبی درباره ی موسیقی فیلم در مجله ی «موزیک».

نگارش و انتشار نخستین نوشته هایش درباره ی تعزیه در مجله ی «هنر و سینما» و گاهنامه ی «آرش».

تلاش ناموفق برای ساخت نخستین فیلم کوتاه، انتقال از اداره کل ثبت اسناد و املاک دماوند به تهران.

نگارش یک برخوانی بدون نام درباره ی سازنده ی جام جهان نما و سرگذشت او به زبانِ سنگنوشته های باستانی.

1341 خورشیدی

نوشتن طرح فیلم کوتاه خوابگرد، ساخت و فیلم برداری یک فیلم هشت میلی متری چهار دقیقه ای سیاه و سفید با مخارجی بسیار اندک.

نگارش و انتشار پژوهش های «تاریخ نمایش در ایران» در مجله ی «موسیقی»

انتقال از اداره ی کل ثبت اسناد و املاک به اداره ی هنرهای دراماتیک.

آشنایی بیشتر با گروه های نمایشی جدید و همکاری در تئاتر به عنوان مدیر صحنه، دستیار کارگردان، طراح صحنه و لباس، ویراستار متن.

انتشار مقالاتی در نقد و پژوهش در گاهنامه های «آرش» و «کیهان ماه»، فیلم برداری و استفاده از دوربین های قرضی دوستان (8 میلی متری و 16 میلی متری).

نگارش نمایش تک پرده ای «مترسک ها در شب» و خیمه شب بازیِ «عروسک ها» که این دو با هم و در یک کتاب منتشر شد.

نوشتن نمایش نامه ی عروسکیِ «غروب در دیاری غریب»

1342 خورشیدی

ادامه ی نگارش پژوهش های «نمایش در ایران» برای انتشار در مجله ی «موسیقی».

نوشتن «قصه ی ماه پنهان» و انتشارِ «سه نمایش نامه ی عروسکی» شامل نمایش نامه های «عروسک ها» ، «غروب در دیاری غریب» ، «قصه ی ماه پنهان».

نگارش نمایش نامه ی «پهلوان اکبر می میرد»

نوشتنِ نمایش نامه ی بلند دو پرده ای «رگبار» که سال بعد، برای یک بار در جمعی کوچک خوانده شد.

چاپ و انتشار برخوانی «آرش» در کتاب ماه کیهان شمارهی 3 که پیش از انتشار تعطیل شد.

1343 خورشیدی

اجرای نمایش «غروب در دیاری غریب» توسط گروه هنر ملی ، و به کارگردانی «عباس جوانمرد» در تلویزیون ایران.

نگارش نمایش نامه ی «هشتمین سفر سندباد».

انتشار پژوهش های «نمایش در ژاپن» (ترجمه ی متن ها با همکاری «داریوش آشوری» و «سهراب سپهری») در مجله ی «موسیقی» و پس از آن انتشار متن «نمایش در ژاپن» به صورت کتابی مستقل.

اجرای «غروب در دیاری غریب» و «قصه ی ماه پنهان» بر صحنه، در مناطق نفت خیز جنوب کشور، توسط گروه هنر ملی و به کارگردانی «عباس جوانمرد»، که در این نمایش ها ، نویسنده، -«بهرام بیضایی»- مدیر صحنه نیز هست.

1344 خورشیدی

نخستین سفر خارجی به فرانسه همراه با گروه هنر ملی، به عنوان مدیر صحنه برای اجرای دو نمایش نامه ی «غروب در دیاری غریب» و «قصه ی ماه پنهان» (هر دو از نوشته های «بهرام بیضایی» ) برای شرکت در جشنواره ی تئاتر ملل پاریس (تالار شهر، تالار سارا برنارد).

ازدواج با منیر اعظم رامین فر. (خواهر «ایرج رامین فر».)

اجرای صحنه ای نمایش «پهلوان اکبر می میرد» توسط گروه هنر ملی و به کارگردانی عباس جوانمرد در تالار بیست و پنج شهریور . (این سالن، بعدها به نام تالار سنگلج تغییر نام می یابد.)

انتقال از اداره ی برنامه های تئاتر به رادیو.

انتشار پژوهش های «نمایش در ایران» به صورت کتابی مستقل.

نگارش طرح فیلم نامه ی «مرد و میدان».

نوشتن و چاپ نمایش نامه ی «دنیای مطبوعاتی آقای اسراری».

نگارش و انتشار نمایش نامه ی «سلطان مار».

1345 خورشیدی

برگشت «بهرام بیضایی» از رادیو به اداره ی برنامه های تئاتر.

سفر یک ماهه ی «بیضایی» و چند نمایش نامه نویس دیگر به شهرستان ها برای الهام گرفتن از زندگی مردم در شهرها و روستاها.

نگارش نمایش نامه ی «گزارش بالا نشینان».

تولد نیلوفر، نخستین فرزند «بهرام بیضایی» و «منیر اعظم رامین فر».

نخستین کارگردانیِ «بهرام بیضایی» در اجرای نمایش «عروسک ها»، در گروه هنر ملی. (اولین و تنها کار نمایش تلویزیونیِ بهرام بیضایی)

1346 خورشیدی

مفقود شدن دو طرح فیلم مستند / داستانی بهرام بیضایی در تلویزیون ملی ایران.

نگارش و اجرای دو نمایش نامه ی تک پرده ای «ضیافت» و «میراث» برای گروه ملی که در تالار بیست و پنج شهریور روی صحنه رفت.

نگارش نمایش نامه ی «چهار صندوق».

انتشار «ضیافت» در ماهنامه ی «پیام نوین» و «میراث» در «کتاب نمایش» و «چهار صندوق» در گاهنامه ی «آرش».

انتشار برخوانی «اژدهاک» در ماهنامه ی «پیام نوین».

تولد فرزند دوم بهرام بیضایی و مرگ این کودک در صد روزگی.

1347 خورشیدی

ایجاد «کانون نویسندگان ایران» و نقش او به عنوان یکی از بنیان گزاران و اعضای اصلی.

انتقال «بهرام بیضایی» به اداره ی فرهنگ و هنر اصفهان ، درگیری های پی در پی، قطع حقوق، و بازگشت وی به تهران بعد از شش ماه.

سه فیلمنامه ی چهل دقیقه ای او به نام های «روز باشکوه»، «بیزار» و «ملاقات» برای مجموعه ی تلویزیونی «سرکار استوار» از سوی تهیه کننده رد می شود و پیش از پیوستن به کارهای بدون اجرت نویسنده – بهرام بیضایی – در تلویزیون ملی گم می شود.

نگارش نمایش نامه های «دیوان بلخ » و «در حضور باد».

1348 خورشیدی

نوشتن نمایش نامه ی «گم شدگان».

انتشار «نمایش در چین» به همراه سه نمایش نامه ی چینی، ترجمه ی داریوش آشوری.

کارگردانیِ نمایش «سلطان مار» برای گروه هنر ملی و اجرای آن بر صحنه در تالار بیست و پنج شهریور، و پس از آن اجرای نمایش «سلطان مار» در شهرهای شمال کشور.

همکاری با دانشگاه تهران، به عنوان استاد مدعو، به درخواست دانشجویان و استادان رشته ی هنرهای نمایشی دانشکده هنرهای زیبا.

1349 خورشیدی

نگارش نمایش نامه ی«راه توفانی فرمان پسر فرمان از میان تاریکی» که نخست در «کیهان سال» و پس از آن به صورت کتابی مستقل منتشر شد.

نوشتن روایت «حقیقت و مرد دانا» که «کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان» آن را منتشر کرد.

ساخت فیلمِ کوتاه «عمو سبیلو» (بر اساس داستانی از فریدون هدایت پور) به تهیه کنندگی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان.

نگارش دو طرح فیلم بلند «شغل» و «سه شاهد».

نوشتن فیلم نامه های «عیار تنها» و «رگبار».

1350 خورشیدی

کارگردانی فیلم «رگبار».

نگارش متن پژوهشی «نمایش در هند» و تکثیر بخش هایی از آن به زبان سانسکریت / کاتاکالی به عنوان جزوه ی درسی دانشگاهی.

1351 خورشیدی

زادن سومین فرزندِ «بهرام بیضایی» ، نگار.

نگارش فیلم نامه ی کوتاه به نام «سفر».

نوشتن فیلم نامه ی «غریبه و مه».

نگارش فیلم نامه ی «غریبه و مه».

نوشتن طرح اولیه ی فیلم نامه ی «اشغال».

کارگردانیِ فیلم کوتاه «سفر».

آغاز ساختِ فیلم «غریبه و مه» در انتهای سال.

1352 خورشیدی

پایان فیلم برداری «غریبه و مه» پس از چند تعطیلی ناخواسته.

کناره گیری از عضویت «اتحادیه هنرمندان سینما» همراه با دیگر پایه گذارانِ «کانون سینماگران پیشرو».

ساخت فیلم کوتاهی درباره ی مرگ؛ بر اساس نقاشیِ به جا مانده از یک اعدامی. (ناتمام و یک جا گم شده).

انتقال از اداره ی برنامه های تئاتر به دانشگاه تهران به عنوان استادیارِ تمام وقت رشته ی نمایش در دانشکده ی هنرهای زیبا؛ و مدیریت رشته ی هنرهای نمایشی به خواست دانشجویان.

1353 خورشیدی

استعفاء از «کانون سینماگران پیشرو».

نگارش فیلم نامه ی کوتاه «ساز» بر بنیاد داستانی از «نصرت الله نویدی» ، که این فیلم نامه در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان گم شد.

نگارش طرح فیلم نامه های کوتاهِ «شغل دو» ، «شغل سه» و «شغل چهار» که بعدها با ترکیب آن ها، فیلم نامه ی «چشم انداز» به نگارش درآمد.

نگارش طرح فیلم نامه ی «قصه های میر کفن پوش».

1354 خورشیدی

فیلم نامه ی «حقایق درباره ی لیلا دختر ادریس» نوشته شده، و کوششی بیهوده برای ساخت آن.

نگارش فیلم نامه ی «چریکه ی تارا».

نوشتن طرحِ «مسافران» برای فیلم.

1355 خورشیدی

به نگارش درآوردنِ فیلم نامه ی «آهو، سلندر، طلحک و دیگران».

نوشتن فیلم نامه ی «کلاغ» و ساخت این فیلم.

1356 خورشیدی

نگارش نمایش نامه ی «ندبه» و عدم موفقیت در تلاش برای اجرای آن.

نوشتن نسخه ی اولیه ی «جانا و بلادور» برای سایه بازی.

1357 خورشیدی

از سخنران های «ده شب» نویسندگان و شاعرانِ روشنفکر ایران.

کارگردانی «چریکه ی تارا» برای گروه فیلم «لیسار» که توسط سازندگان اصلی همین فیلم در قلعه ی «لیسار» پایه گذاری شد.

نگارش نمایش نامه ی «نوشته های دیواری».

کناره گیری از «کانون نویسندگان ایران».

1358 خورشیدی

نوشتن نمایش نامه ی «مرگ یزدگرد» و کارگردانی این نمایش بر صحنه ی «تالار چهار سو».

نگارش کامل فیلم نامه ی «قصه های میر کفن پوش».

فیلم نامه ی «داستان باور نکردنی» در دو نسخه ی نه ساعته و شش ساعته را نوشته است.

نوشتن طرح فیلم نامه های «طومار شیخ شرزین» ، و «شغل پنج»، و هم چنین نگارش طرح فیلم «وهم» که بعدها ، این طرح پایه ای شد برای نگارش فیلم نامه ی «وقتِ دیگر، شاید» . نوشتن طرح فیلم «در می زنند، چرا باز نمی کنید؟» و در پی آن طرح فیلم نامه ی «نگهبان» نوشته شد.

1359 خورشیدی

نگارش فیلم نامه ی «شب سمور» و تلاش برای ساخت آن با امکانات محدود.

نوشتنِ فیلم نامه های «اشغال» و «آینه های رو به رو».

تدوین فیلم کوتاه «سلندر» به کارگردانی «واروژ کریم مسیحی».

1360 خورشیدی

نگارش طرح و فصل بندی «کفش های مبارک» و هم چنین نوشتن طرح فیلم نامه ی «اتوبوس».

کارگردانی فیلمِ «مرگ یزدگرد» با امکانات محدود.

اخراج از دانشگاه تهران پس از بیست سال کار دولتی.

نگارش نمایش نامه ی «خاطرات هنر پیشه ی نقش دوم» .

تدوین فیلم نیمه بلندِ «بچه های جنوب؛ جست و جوی دو» به کارگردانی «امیر نادری».

1361 خورشیدی

نگارش فیلم نامه های «روز واقعه» و «زمین» و باز نگاری فیلم نامه ی «داستان باور نکردنی» در نسخه ی چهار ساعته.

نوشتن نمایش نامه ی «فتح نامه ی کلات».

1362 خورشیدی

طرحی و تمرین بی سرانجام برای مجلس تقلیدِ «جنگ نامه ی غلامان».

نگارش طرح فیلم نامه های «سفر به شب» ، و «تاریخ سری سلطان در آبسکون».

1363 خورشیدی

نگارش فیلم نامه های «پرونده ی قدیمی پیرآباد» ، «عیار نامه» ، «کفش های مبارک»، «تاریخ سری سلطان در آبسکون» و «وقت دیگر ، شاید».

تدوین فیلم «دونده» به کارگردانی «امیر نادری».

نوشتن طرح فیلم نامه ی «شکافِ سایه ها».

1364 خورشیدی

نگارش فیلم نامه و کارگردانی فیلم «باشو، غریبه ی کوچک»

مهاجرت «نیلوفر بیضایی» از ایران.

طرح فیلم نامه های «شغل شش»، «شغل هفت» و طرح نمایش «شب نامه » را می نویسد.

نوشتن فیلم نامه ی «قلعه ی کولاک».

نگارش نمایش نامه ی «پرده خانه».

1365 خورشیدی

نوشتن فیلم نامه های «طومار شیخ شرزین»، «گلیگمش»، «دیباچه ی نوین شاهنامه »

نگارش طرح فیلم نامه ی «پرده ی نئی».

مرگ پدرِ «بهرام بیضایی» در 26 مرداد 1365 خورشیدی.

آغاز کارگردانی «وقت دیگر، شاید» در پایان سال، که به درخواست تهیه کننده ، نام آن «شاید وقتی دیگر » شد.

1366 خورشیدی

پایان ساخت «شاید وقتی دیگر».

مهاجرت همسر بیضایی و دختر دوم او – نگار – به خارج از کشور.

نوشتنِ طرح فیلم نامه های «سَند» و «فیلم در فیلم».

1367 خورشیدی

ترک ایران برای دیدار خانواده اش.

نگارش فیلم نامه های «آقای لیر» و «برگی گم شده از اوراق هویت یک هموطن آینده» و هم چنین نوشتن نمایش نامه ی «جنگنامه ی غلامان».

1368 خورشیدی

بازگشت بیضایی به ایران، پس از دیدار خانواده اش.

نوشتن فیلم نامه های «سفر به شب» و «مسافران».

1369 خورشیدی

نگارش فیلم نامه ی «فیلم در فیلم».

آغاز کارگردانی «مسافران» در پایان سال.

1370 خورشیدی

پایان فیلم بردای «مسافران» و تدوین این فیلم.

1371 خورشیدی

نگارش فیلم نامه ی «چه کسی رییس را کشت؟» بر اساس طرح «سه شاهد» که در سال 1349 نوشته شده بود.

نامه اعتراض بیضایی همراه با پس فرستادنِ جایزه ی جشنواره فجر برای فیلم «مسافران».

نگارش فیلم نامه های «سگ کشی» و «یوآنا، یا نامه ای به هیچ کس».

ازدواج با مژده شمسایی. (چهره آرا و بازیگر)

1372 خورشیدی

نوشتن فیلم نامه ی کوتاه «گبر گور» یا «گفت و گو با خاک».

نگارش «سیاوش خوانی» برای فیلم و هم چنین اجرای زنده ی میدانی.

1373 خورشیدی

نوشتن فیلم نامه ی «آوازهای ننه آرسو».

نگارش طرح فیلم «کلاه بی سر».

مجلس تقلیدِ «طربنامه» را به رشته تحریر در می آورد.

نگارش نسخه ی نخست نمایش نامه ی «سهراب کشی»

ساخت فیلم «روز واقعه» ، فیلمنامه از «بهرام بیضایی» کارگردان «شهرام اسدی»

1374 خورشیدی

به دنیا آمدن فرزند بیضایی به نام «نیاسان»

نگارش فیلم نامه ی «حورا در آینه».

ویرایش و انتشار کتاب «هیچکاک در قاب» بر بنیاد گفت و گویی با گروهی از دانشجویان سینما در بهار 1370.

نمایش کامل فیلم های بیضایی در جشنواره ی فیلم وین (ویناله 95) و اعتراش بخش بین الملل بنیاد سینمایی فارابی.

تدوین «برج مینو» ساخته ی «ابراهیم حاتمی کیا».

تدوین فیلم سینمایی «بازی های پنهان» به کارگردانی «کریم هاتفی نیا».

نگارش سه طرح برای فیلم صد ثانیه ای در بزرگداشت یکصدمین سال سینما که ساخته نشد و بعدها با سه طرح دیگر در شماره ی ویژه ی مجله ی فیلم به مناسبت صدمین سالگرد سینمای ایران منتشر شد.

بازیابی و به پایان رساندن و ویرایش «کارنامه ی بندار بیدخش».

1375 خورشیدی

اقامت در استراسبورگ به دعوت پارلمان بین المللی نویسندگان.

نگارش فیلم نامه های «مقصد» و «اعتراض».

باز نویسی فیلم نامه ی «چشم انداز».

1376 خورشیدی

نوشتن چهارمین نمایش نامه ی عروسکی به نام «مجلس بساط برچیدن».

نگارش طرح یک فیلم به نام «هدایت».

بازگشت بیضایی به ایران و تمرین و اجرای نمایش نامه «بانوی آئویی» نوشته ی «یوکیو میشیما» در تهران.

تمرین و اجرای نمایش «کارنامه ی بندار بیدخش» در پایان سال 1376 و فروردین 1377.

تدوین فیلم کوتاه «نقشی بر آب» به کارگردانی حمیدرضا صلاحمند.

نگارش نمایش نامه ی «افرا ، یا روز می گذرد»

1377 خورشیدی

ضبط «کارنامه ی بندار بیدخش» و «بانو آئویی» در آخرین اجراها.

نگارش نمایش نامه ی «مجلس قربانی سنمار».

نوشتن فیلم نامه ی فیلم کوتاه «گفت و گو با باد»

اجرای نمایش «کارنامه ی بندار بیدخش» در تماشاخانه ی «روئر» در شهر مولهایم آلمان، در جشنواره ی سالانه ی تئاتر «جاده ی ابریشم».

کارگردانی فیلم کوتاه «گفت و گو با باد» که از مجموعه ای که برای آن ساخته شده بود، کنار گذاشته شد.

طرح فیلم نامه ی «اتاقک».

اجرای برخوانی «آرش» نوشته ی «بهرام بیضایی» به کارگردانی «قطب الدین صادقی».

1378 خورشیدی

پس گرفتن فیلم «گفت و گو با باد» از تهیه کننده ی آن.

نگارش فیلم نامه های کوتاه «گفت و گو با آب » و «گفت و گو با آتش» که از ارتباط آن ها با فیلم نامه های کوتاه «گفت و گو با خاک» و «گفت و گو با باد»، نگارش فیلم نامه ی «گفت و گو با آب، خاد، باد، آتش» در آمد ؛ اما نتوانست این فیلم را بسازد.

نگارش نسخه ی نهایی نمایش نامه ی «سهراب کشی».

نوشتن نسخه ی هایی متنِ سایه بازی «جانا و بلادور».

نگارش طرح فیلم نامه ی «گم گشته»

نوشتن نمایش نامه ی «گزارش اردا ویراف».

آغاز کارگردانی فیلم سینمایی «سگ کشی».

1379 خورشیدی

تدوین فیلم «سگ کشی».

نگارش فیلم نامه ی «ایستگاه سلجوق».

نوشتن نمایش نامه ی «مجلس ضربت زدن».

تدوین فیلم کوتاه «باد سرخ» کاری از «علی محمد قاسمی».

مونتاژ فیلم بلند «زمانه» به کارگردانی «حمیدرضا صلاحمند»

1380 خورشیدی

کوشش ناموفق برای جلوگیری از نمایش نسخه های قضایی و تغییر هویت یافته ی «سگ کشی» در جشنواره های خارجی. که در این نسخه حدود 50 دقیقه از سگ کشی را حذف کرده بودند.

نمایش نسخه ی کامل «سگ کشی » در ایران.

9 آبان 1380 خورشیدی – مرگ مادر بهرام بیضایی – بانو نیره موافق – (همسر استاد ذکایی بیضایی).

1381 خورشیدی

نگارش نسخه ی بیست دقیقه ای «شب هزار و یکم 3» به پیشنهاد «تئاتر بتی نانسِنِ کپنهاگ» و اجرای آن به کارگردانی «آلن لایدیارد» در همان تئاتر.

نوشتن فیلم نامه ی «اتفاق خودش نمی افتد!»

چهار طرح برای چهار فیلم نوشت که هیچ کدام را نمی توان ساخت.

1382 خورشیدی

انتشار دو جلد نخستِ «دیوان نمایش» (نمایش نامه های بهرام بیضایی تا سال 1349 خورشیدی)

عدم موفقیت در ساخت «اتفاق خودش نمی افتد!» در چرخه ی سیاست های فرهنگی.

نگارش نمایش نامه های «شب هزار و یکم / 1» ، «شب هزار و یکم / 2» و «شب هزار و یکم /3».

تمرین و اجرای نمایش «شب هزار و یکم» (سه نمایش جدا ولی به هم پیوسته) بر صحنه ی تالار چهار سوی تئاتر شهر.

ضبط نمایش «شب هزار و یکم» در آخرین اجراها و آغاز تدوین آن.

ضبط گفت و گویی با دست اندرکاران «مسافران» و «سگ کشی» برای تهیه ی مستندهایی درباره ی این دو فیلم.

نگارش «ریشه یابی درخت کهن» (پژوهشی در ریشه های «هزار و یک شب».)

1383 خورشیدی

نگارش فیلم نامه های «سَند» و «ماهی».

نوشتن نمایش نامه ی «مجلس شبیه؛ در ذکر مصائب استاد نوید ماکان و همسرش مهندس رُخشید فرزین».

1384 خورشیدی

تمرین و اجرای نمایش «مجلس شبیه؛ در ذکر مصائب استاد نوید ماکان و همسرش مهندس رُخشید فرزین » بر صحنه ی تالار بزرگ تئاتر شهر در 24 اجرا.

نگارش «هزار افسان کجاست؟» (پژوهش و نقد پژوهش در ریشه شناسی «هزار و یک شب».)

فیلم نامه ی «ماهی» در انتظار گرفتن مجوز ساخت.

اجرای «کارنامه ی بندار بیدخش» نوشته ی «بهرام بیضایی» به کارگردانی «میکائیل شهرستانی» گروه شالیزه ، اجرا در دانشکده سینما – تئاتر .

اجرای برخوانی «اژدهاک» نوشته ی «بهرام بیضایی» به کارگردانی «میکائیل شهرستانی» و «صنم صالحی» گروه شالیزه، اجرا در «خانه نمایش» و «اداره تئاتر» و سپس اجرا در «فرهنگسرای نیاوران».

اجرای روایت «آرش» نوشته ی «بهرام بیضایی» و به کارگردانی «میکائیل شهرستانی».

1385 خورشیدی

پژوهش «هزار افسان کجاست؟» در انتظار مجوز انتشار.

ساخت فیلم هفت دقیقه ای ویدئویی درباره ی فرش ایران به نام «قالی سخنگو».

نگارش فیلم نامه ی «لبه ی پرتگاه» و تلاش برای ساخت آن.

1386 خورشیدی

بی نتیجه ماندن تلاش یک و نیم ساله برای ساخت فیلم «لبه ی پرتگاه».

نگارش فیلم نامه ی «وقتی همه خوابیم!» و کوشش برای ساخت آن.

تمرین و اجرای نمایش «افرا؛ یا روز می گذرد» بر صحنه ی «تالار وحدت».

آغاز تدارک برای ساخت فیلم «وقتی همه خوابیم» در پایان سال.

1387 خورشیدی

ساخت فیلم «وقتی همه خوابیم».

1388 خورشیدی

اجرای برخوانی «آرش» نوشته ی «بهرام بیضایی» و به کارگردانی علی ثابتی پور ، اجرا در تالار آزادی دانشگاه کاشان.

1389 خورشیدی

مهاجرت «بهرام بیضایی» به آمریکا برای تدریس در دانشگاه «استانفورد».

1390 خورشیدی

نگارش نمایش نامه ی «تاراج نامه».

********************************

سروده ای از بهرام بیضایی

برای آشنایی با سروده های «بهرام بیضایی» یکی از اشعار این کارگردان صاحب نام در زیر آورده می شود. توضیح لازم درباره ی این سروده این که، «اکبر رادی» نمایش نامه نویس نام آور در دی ماه 1386 خورشیدی به مناسبت زاد روز «بهرام بیضایی» مطلبی برای مجله ی «سیمیا» می نویسد و در آن می گوید: «بهرام، امروز می خواستم زاد روز تو را به عنوان یک چهره ی ماندگار معاصر شادباش بگویم، دیدم این «چهره ی ماندگار» هر چند ترکیبِ مهتابیِ قشنگی ست، این چند ساله مدال مستعملی شده است که فله ای به سینه ی بندگان خدا نصب می کنند و ایضاً برای محتشمانِ این حوالی ما ستاره ای رنگ پریده ای ست که فله ای به دوش اهل هنر می زنند.

تو آن درخت روشنی با شاخه های پر پشت باشکوه، که چه بسیار راهیان صحنه در سایبان سبز تو پروردیده اند. تو آن بلاکشِ معصومی که هوش ویرانگر و ادراک عالی تو قادر به درک عقلانیت روزمره ی ما نیست.» [3]

اکبر رادی در 5 دی 1386 خورشیدی درگذشت و «بهرام بیضایی» در غم از دست رفتن «اکبر رادی» ، سوگ مندانه چنین می سراید:

«نامَردی ست که در جواب تبریک رادی تسلیت بگویم!

این نه از من که از روز گار است – آری-

آن هم آن جایی که تبریک فرقِ چندانی با تسلیت ندارد!

رفت آن بزرگواری که رادی بود؛ سوار بر واژه های خویش؛

اما چشمه ای را که از قلم وی جوشید، جا گذاشت،

تا کاسه ی دست های مان را از آب زندگی بخش آن پُر کنیم!

خدایا چرا نمایش را دوست نداری؟

چرا در سرزمین های دیگر دوست داری و در میهن من نه؟

کِی خِرد می بخشی به آن ها که برای هر واژه خط و نشان می کشند؟

روز تولدم را به نمایش ایران تسلیت می گویم؛

و به هر که از رادی ماند؛ از بستگان و وابستگانِ وی.

و پیش از همه به زنی – حمیده – که بیش از چهار دهه با وی زیست

- کنار سرچشمه ای –

و غرش رودی را که از زیر سر انگشتان وی جاری بود

خاموش می ستود!» [4]

********************************

فیلم های «بهرام بیضایی» (فیلم نامه و کارگردانی)

1- عمو سبیلو / 1349 / فیلم کوتاه (فیلم نامه ی این فیلم را ، بهرام بیضایی بر بنیاد داستانی از فریدون حسن پور نوشته است.)

2- رگبار / 1350 / فیلم سینمایی

3- سفر / 1351 / فیلم کوتاه

4- غریبه و مه / 1352 / فیلم سینمایی

5- کلاغ / 1355 / فیلم سینمایی

6- چریکه ی تارا / 1357 / فیلم سینمایی

7- مرگ یزدگرد / 1360 / نمایش تلویزیونی

8- شاید وقتی دیگر / 1366 / فیلم سینمایی

9- مسافران / 1370 / فیلم سینمایی

10- گفت و گو با باد / 1377 / فیلم کوتاه

11- سگ کشی / 1380 / فیلم سینمایی

12- قالی سخنگو / 1385 / فیلم کوتاه

13- وقتی همه خوابیم / 1387 / فیلم سینمایی

********************************

تدوین های «بهرام بیضایی» بر فیلم های دیگران

1- سَلَندَر / به کارگردانی «واروژ کریم مسیحی» / 1359 / فیلم کوتاه

2- بچه های جنوب ؛ جست و جوی دو / به کارگردانی «امیر نادری» / 1360 / فیلم نیمه بلند

3- دونده / به کارگردانی «امیر نادری» / 1363 / فیلم سینمایی

4- برج مینو / به کارگردانی «ابراهیم حاتمی کیا» / 1374 / فیلم سینمایی

5- بازی های پنهان / به کارگردانی «کریم هاتفی نیا» / 1374 / فیلم بلند.

6- نقشی بر آب / به کارگردانی «حمیدرضا صلاحمند» / 1376 / فیلم کوتاه

********************************

اجرای نمایش نامه های «بهرام بیضایی» به کارگردانی خودِ «بهرام بیضایی»

1- عروسک ها / گروه هنر ملی / 1345 / پخش از تلویزیون ملی ایران

2- سلطان مار / گروه هنر ملی / 1348 / اجرا در تالار بیست و پنج شهریور و پس از آن اجرا در شهرهای شمالی کشور

3- کارنامه بندار بیدخش / 1376 / اجرا در تهران

4- کارنامه بندار بیدخش / 1377 / اجرا در تماشاخانه ی «روئر» در شهر مولهایم آلمان، در جشنواره ی سالانه ی تئاتر «جاده ی ابریشم».

5- شب هزار و یکم / 1382 / اجرا در سالن چهارسوی تهران.

6- مجلسِ شبیه؛ در ذکر مصائب استاد نوید ماکان و همسرش مهندس رُخشید فرزین / 1384 / اجرا در تالار بزرگ تئاتر شهر.

7- افرا؛ یا روز می گذرد / 1386 / اجرا بر صحنه ی تالار وحدت.

********************************

کارگردانی «بهرام بیضایی» بر روی نمایش نامه های دیگران

بانو آئویی / نمایش نامه از یوکیو میشیما / 1376 / اجرا در تهران.

********************************

منابع و مآخذ

1- بهرام بیضایی ؛ نوشته ی شهرام جعفری نژاد ؛ تهران : نشر قصه ؛ چاپ اول : زمستان 1379.

2- مجموعه مقالات در نقد و معرفی آثار بهرام بیضایی؛ زاون قوکاسیان؛ تهران : آگاه ؛ چاپ اول : بهار 1371 .

3- سالشمار زندگی و آثار بهرام بیضایی؛ بهرام بیضایی؛ سیمیا، شماره ی 2 (زمستان 1386) صفحات 15 تا 28.

4- تو آن درخت روشنی؛ اکبر رادی؛ سیمیا، شماره ی 2 (زمستان 1386) ؛ صفحات 10 و 11.

5- یادداشت بهرام بیضایی در سوگ اکبر رادی؛ بهرام بیضایی؛ سیمیا، شماره ی 2 (زمستان 1386) ؛ صفحات 12.

6- سر زدن به خانه پدری، (3)- پی نوشت، بهرام بیضایی، مجله ی بخارا، شماره ی 57 (آذر و دی 1385) ، صفحه ی 72.

7- سایت دانشگاه کاشان.

8- وبگاه IMDB.

9- سایت گروه نمایشی شالیزه.

10- وبگاه ایران تئاتر.


1– سر زدن به خانه پدری، (3)- پی نوشت، بهرام بیضایی، مجله ی بخارا، شماره ی 57 (آذر و دی 1385) ، صفحه ی 22.

2– تو آن درخت روشنی، اکبر رادی ، مجله سیمیا، شماره 2 (زمستان 1386)، صفحه 10.

3– یاد داشت بهرام بیضایی در سوگ اکبر رادی، مجله سیمیا، شماره ی 2 (زمستان 1386)، صفحه ی 12.

۱۳۹۰ خرداد ۸, یکشنبه

خرمنی از پیرنگی پیچیده از همت (معرفی کتاب)

عنوان: خرمن سرخ

نويسنده: داشيل همت

مترجم : فرهاد منشوري

ناشر: روزنه كار

نوبت چاپ و سال انتشار: چاپ اول، 1381

«داشيل همت» آن قدر شناخته شده هست، كه نيازي به معرفي او نمي رود. همين قدر لازم به گفتن است، كه نوعی از پلیسی نویسی آغاز گرش «داشیل همت» است و از روی آثار او تعداد زیادی فیلم خوب و بد به ساخت رسیده است. این اثر «همت»، «خرمن سرخ» از آن دسته رمان های نویسنده است؛ که «همت» پیش از این، آن ها را در مجله ی «بلک مسک» به چاپ رسانده بوده است. بعداً وقتی تقریباً شناخته شده تر شده بود؛ «خرمن سرخ» و سپس «خون نفرین شده» را با تجدید نظر روانه ی بازار می کند. بعدها نیز با «شاهین مالت» و «کلید شیشه ای» ، به اوج می رسد. داستان «خرمن سرخ» در یک شهر نه چندان بزرگ اتفاق می افتد و مثل همه ی رمان های «همت» داستان از یک پیچیدگی محکم در پی رنگ برخوردار است، و با قدرت و تلخ و تاریک تا انتها پیش می رود.

به نظر می رسد مترجم تلاش خود را نموده ، و رمان به لحن «همت» و شخصیت هایش نزدیک شده است؛ اما راستش را بخواهید، اگر به دنبال «همت» واقعی هستید، «ترکه مرد» و ترجمه ی محشر مرحوم «میرعلایی» را هیچ وقت از دست ندهید. برای آنان که علاقه مند به ادبیات سیاه و نوع پخته ی آن هستند، داشتن یک جلد از «ترکه مرد» و با ترجمه ی «میرعلایی» چیزی است شبیه داشتن جواهری متعلق به «همت» و صیقل یافته از طرف «میرعلایی» عزیز.

اسفندیار درب کوشکی

۱۳۹۰ خرداد ۵, پنجشنبه

شخصیت هایی با طراحی خوب (سینمای خانگی)

فیلم «استون» طراحی چهار شخصیت پیچیده است، در یک فیلم سینمایی. عمیق ترین قسمت فیلم؛ فیلم نامه ی آن است. فیلم نامه را « Angus MacLachlan » نوشته و تلاشش به سرانجام بسیار غنی، عمیق و قابل باوری رسیده است. البته به چند نکته در فیلم می توان خورده گرفت؛ اما شخصیت ها به ترتیب با بازی های : «رابرت دونیرو» ، «ادوارد نورتون» ، «میلا جووُویچ» و «فرانسیس کونروی» همگی بسیار دقیق در قالب خود نشسته اند. شما را با شخصیت خود به پیش می برند و وادار می شوید تا دنبال شان کنید. در همین اول راه بگویم که فیلم، فیلم تلخی است؛ اما دارای پایان بندی تلخ در وادی پوچ مطلق نیست. حداقل آن چه مسلم است ؛ در انتهای فیلم یکی از شخصیت ها به راهی هر چند ، عجیب ؛ اما می رسد، و در باور بدان مشکوک نیست. چرا از شک حرف می زنیم ؛ زیرا همه ی شخصیت های این درام محکم در یک شک مزمن به سر می برند. شکی که قدم به قدم تغییر موضع می دهد. البته نمی توان برای شک این افراد یا اعتقادی که در آن مشکوک شده اند ؛ ارزش گذاری ویژه ای نمود ، اما به هر روی بیننده لاجرم از موضع گیری است. به هر صورت اگر به دنبال قصه ای عمیق و در عین حال درگیر کننده هستید این فیلم از همه ی این عناصر برخوردار است. البته لازم به گفتن است ، که فیلم از خشونت و دیگر عناصری که برای سنین پایین مضر می باشد ؛ برخوردار نیز هست. و بیشتر در خور است برای سنین بزرگسال.

ایرج فتحی

نام فیلم : استون

عنوان اصلی به انگلیسی : Stone

کارگردان : جان کوران John Curran

بازیگران : رابرت دونیرو Robert De Niro

ادوارد نورتون Edward Norton

میلا جووویچ Milla Jovovich

فرانسیس کونروی Frances Conroy

نویسنده : Angus MacLachlan

فیلم بردار : Maryse Alberti

تدوین : Alexandre de Franceschi

۱۳۹۰ خرداد ۴, چهارشنبه

کوچک درباره ی لینچ (معرفی کتاب - کارگردان ها)

عنوان: کتاب کوچک کارگردانان (5) - «دیوید لینچ»

نویسنده: میشل لوبلان، کالین آدل

مترجم: مهدی مصطفوی

نوبت چاپ: چاپ اول

سال انتشار: تابستان 1385

از این دست کتاب، (کتاب کوچک کارگردانان) سه عدد تا به حال معرفی شده اند؛ یکی مربوط بود، به «وودی آلن» ، دیگری «برادران کوئن» و آخری در مورد «کوبریک» بود. پیشتر از این؛ در معرفی دیگر کتاب ها، در مورد چگونگی این کتاب ها و این که این عنوان - « pocket Essentails » - عنوان مجموعه ای ست از کتاب های کوچک راهنما که در انگلستان و درباره ی چند موضوع خاص منتشر می شود؛ حرف هایی زده شده بود؛ و دوباره گویی آن لازم به نظر نمی رسد. اما به هر روی اگر از دیگر عناوین استفاده ی لازم را برده باشید؛ در مورد این عنوان – دیوید لینچ- هم به همان استفاده ی بایسته خواهید رسید. کتاب مختصر است، و دقیق. در شانزده فصل تنظیم شده و به بسیاری از فیلم های لینچ پرداخته است. برای هر فیلم «لینچ» در عنوان آن بخش؛ نامی انتخاب کرده و در تحلیل فیلم، مولفان کوشش عمیقی داشته اند. ترجمه هم روان است و یکدستی لازم را دارد. به هر صورت اگر مشتاق دانستن درباره ی لینچ هستید این کتاب اطلاعات لازم و مختصر و دقیق و جاافتاده ای را در اختیار شما قرار می دهد.

اسفندیار درب کوشکی

۱۳۹۰ خرداد ۳, سه‌شنبه

پسر عزیز برادوی (معرفی کتاب)

عنوان: پسران آفتاب

نویسنده: نیل سایمون

مترجم: آهو خردمند

ناشر: نشر دیگر

تعداد صفحات: 102 برگ

سال نشر: چاپ اول ، 1382

در مورد «نیل سایمون» مشهورترین نمایش نامه نویس حال حاضر در آمریکا با آن طنز غریب اش، چه می توان گفت؟ به جز این که «پا برهنه در پارک» اش محشر است؛ «اتاقی در هتل پلازا» یش طنز زیبایی دارد، و یا «عاقبت عشاق سینه چاک» اش؛ واقعاً اثری است تکان دهنده. به طور کلی می توان گفت او معمولاً در اکثر موارد محشر و در بقیه موارد خوب می نویسد. و اما «پسران آفتاب» که از جمله ی آن محشر هاست: دیالوگ های روان، شوخی های بسیار طناز، شخصیت های جذاب و قصه ای که با تکنیکی فوق العاده روایت می شود؛ از جمله ویژگی های این نمایش نامه است. ترجمه هم روانی خوب و یکدستی دارد، اما متاسفانه در چاپ غلط های املایی فراوان کمی به کار لطمه زده است؛ البته نه بسیار ، تنها در آن اندازه که گاهی در خوانش با مشکلی گاهی ریز رو در رو می شوید.

اسفندیار درب کوشکی

۱۳۹۰ اردیبهشت ۱۹, دوشنبه

بهرام بیضایی از نگاه شهرام جعفری نژآد (معرفی کتاب)

عنوان کتاب: بهرام بیضایی

نویسنده: شهرام جعفری نژاد

ناشر: تهران ؛ نشر قصه

نوبت چاپ: چاپ اول

زمان انتشار: زمستان 1379

شمارگان: 2200 نسخه

تعداد صفحات: 130 برگ

سینمای ایران، با برخی نام ها همیشه ماندگار است، امیر نادری، کیانوش عیاری، بهرام بیضایی، ابراهیم حاتمی کیا، مسعود کیمیایی، پرویز کیمیاوی، و بسیاری کسان دیگر. در این میان «بهرام بیضایی» چهره ای منحصر به فرد است: نویسنده ی نمایشنامه، روایت و فیلمنامه؛ تدوین گر، کارگردان نمایش و سینما، تهیه کننده.

کتاب های فراوانی درباره ی «بهرام بیضایی» نوشته شده است، که نشانگر اهمیت «بیضایی» در سینما، و نمایش ایران است. کتاب «بهرام بیضایی» نوشته ی «شهرام جعفری نژاد» ، کتابی است که زندگی و کارنامه ی فرهنگی و هنری «بهرام بیضایی» را به خوبی بررسی کرده است. در این کتاب «شهرام جعفری نژاد» ، «بیضایی» را از ابتدای کارش تا آخرین نوشته هایش (تا سال 1379 – سال انتشار کتاب «بهرام بیضایی» -) پیگیری کرده، و کارنامه ی هنری «بیضایی» را برای ما باز گو می کند؛ و البته در انتهای کتاب، پیش از بخش «نمایه» ، «شهرام جعفری نژاد» سالشماری تهیه کرده از زندگی و کارنامه ی هنری و فرهنگی «بیضایی» با عنوان: «کارنامه بهرام بیضایی در یک نگاه» .

کتاب «بهرام بیضایی» کتابی مفید است برای همه ی دوستداران سینما، نمایش، متون نمایشی و فیلم نامه ها و به ویژه علاقه مندان به فیلم های بهرام بیضایی.

کاوه بهبودی

۱۳۹۰ اردیبهشت ۱۶, جمعه

بر فراز یک اثر خوب (معرفی کتاب)


عنوان: طوفان بر فراز خیابان سایکمور

نویسنده: رجینالد رُز

مترجم: سیروس ابراهیم زاده

ناشر: نشر قطره

تعداد صفحات: 84 برگ

نوبت چاپ: چاپ اول؛ 1386

اگر فیلم «دوازده مرد خشمگین» به کارگردانی «سیدنی لومت» را دیده باشید، این فیلم بر اساس نمایشنامه ای از «رجینالد رُز» ساخته شده است. «رجینالد رُز» آمریکایی است، و متولد «نیویورک» و به سال 1920. «رُز» با به فیلم در آمدن این اثر - «دوازده مرد خشمگین»- به شهرتی بزرگ دست یافت اما از اوج نویسندگی خود هیچگاه دور نشد. نمایشنامه ی «طوفان بر فراز خیابان سایکمور» با ترجمه ی «سیروس ابراهیم زاده» اثری است محکم، گرم و پرقدرت که ترجمه ای روان نیز از او صورت گرفته است.

اثر دارای شخصیت های متعددی است، که همگی خوب به حرکت درآمده اند و دقیق واکاوی می شوند. قصه نیز از کششِ بالایی برخوردار است. به هر صورت اگر فیلم «دوازده مرد خشمگین» را دیده باشید؛ این اثر هم شاید نه به تعلیق آن نمایش مشهور ، اما دارای جذابیت های ویژه خود هست؛ به اضافه ی این که واقعاً در خواندن اثر حس می کنید، که با اثری عمیق سر و کار دارید.

اسفندیار درب کوشکی

۱۳۹۰ اردیبهشت ۱۲, دوشنبه

همینگوی همچنان می دمد (نقد و بررسی کتاب)

عنوان: خورشید همچنان می دمد

نویسنده: ارنست همینگوی

مترجم: احسان لامع

ناشر: موسسه انتشارات نگاه

تعداد صفحات: 308 برگ

سال انتشار: چاپ اول، 1389

در صفحه ی 38 از رمان «پاریس جشن بی کران» همان داستانی که «همینگوی» نوشت و پس از مرگ اش به چاپ رسید. در آخرین فصل رمان جایی «همینگوی» در مورد خواندن رمانی که در دست تالیف داشته حرف هایی می زند. با توجه به شرایط زمانی، مکانی این رمان به احتمال زیاد باید همین رمانِ «خورشید همچنان می دمد» باشد. البته این را با توجه به پیگیری زندگی نامه های مدام «همینگوی» می گویم؛ که البته زیاد هم مهم نیست، مهم آن است «همینگوی» در آن سال ها نویسنده ای جوان بوده است و با اولین همسر زندگی خود، در حال تفریح در کوهستان های پر برف سوئیس. سپس بعدِ سال ها، بعد از این که از آن زن اول جدا شد، و سپس تر ازدواج های متعددی داشت، و زمان های بسیاری گذشت و پیر شد و شکسته، ضربه دیده از حوادث متعدد؛ حالا دارد رمانی می نویسد که مشحون از خاطراتی است، درباره ی پاریس و زندگی آن سال های دور. سپس در آخرین فصل این رمان - «پاریس جشن بیکران»- به خوانش آن سال هایش از این رمان -«خورشید همچنان می دمد»- اشاره می کند؛ اشاره اش به آن سال های دور، درباره ی آن روزها و در جمع خوانی رمان «خورشید همچنان می دمد» عجیب و تکان دهنده است: «آن روزها من به این ماهی راهنما اعتماد داشتم، همان طور که به کتاب راهنمای دریانوردی مدیترانه چاپِ اداره آب شناسی اعتماد داشتم، یا مثلاً به ستون های تقویم دریانوردی براون. زیر موج جذبه این پولدارها، من به اندازه سگ شکاری ای که با هر تفنگ به دستی بیرون می رود مورد اعتماد و ابله بودم، یا به اندازه خوک تربیت شده سیرک که بالاخره تماشاگری پیدا کرده باشد که او را به خاطرِ خودِ او تشویق کند و دوست بدارد. این که هر روز باید برای خود ضیافتی باشد برای من کشف حیرت انگیزی بود. حتی قسمت هایی از رمانم را که باز نویسی کرده بودم با صدایی بلند می خواندم، که در واقع پست ترین حضیضی است که ممکن است نویسنده ای به آن در غلتد، و برای نویسنده بسیار خطرناک تر است از اسکی بی طناب روی یخچال، پیش از آن که برف سنگین زمستان شکاف ها را پر کرده باشد. وقتی گفتند: «عالی است، ارنست، واقعاً عالی است، نمی دانی چه جذبه ای دارد.» از لذت دم تکان دادم و دوباره به مفهوم ضیافت وار زندگی شیرجه زدم تا ببینم آیا می توانم ترکه جذاب و ظریفی با خود بیرون بکشم یا نه. عوض این که بیندیشم اگر این حرامزاده ها خوششان آمد، ایرادش کجاست؟ اگر در کارم استاد بودم، باید این فکر به ذهنم خطور می کرد، هر چند اگر استاد بودم هرگز برایشان نمی خواندم.»[1] می بینید؛ با چه «همینگویِ» عجیب تلخ و پرهیبتی روبرو هستیم. البته باید توجه داشت که «همینگوی» در سال هایی که دارد این خاطرات را به صورت رمانی می نویسد، دقیقاً همان روزهایی است؛ که از سر درد مدام در عذاب بوده است و در عین حال از ثروت خوبی هم برخوردار. هر دو این ها یکی او را تلخ و دیگری بی نیاز از تایید می کند. «همینگوی» همه ی تاییدات را گرفته و آب ها از آسیاب افتاد و آردَش بیخته شده، و الک اَش آویخته. حالا به شدت رک، بی واسطه و دقیق حرف می زند. نظرش را درباره ی اکثر نویسنده های مرده و زنده ی هم دوره اش می گوید و اصلاً ابایی هم ندارد که کسی بدش بیاید و یا نیاید. «همینگوی» حرف اش را می زند.

به هر روی این بخش از آخرین رمان «همینگوی» آورده شد، تا ببینیم او در چه حال و هوایی آن اولین رمان اش را به رشته ی تحریر درآورده است، و حال و هوایش در آخرین رمان اش چگونه بوده است. رمان «خورشید همچنان می دمد» برای «همینگوی» در آن سال ها شهرتی همه گیر و محبوبیتی بزرگ دست و پا کرد؛ هم در بین منتقدین و هم در میان عموم کتاب خوان های آن روز. ساختار اصلی رمان را چهار شخصیت شکل می دهند. این شخصیت ها عبارتند از: «جیک بارنز» ، «برت اشلی» ، «مایکل کمبل» و «رابرت کوهن» ؛ حالا ببینیم این چهار نفر در کدام برخورد با هم آشنا شده اند. «جیک» عاشق «برت» بوده است، اما به دلیل صدمات جنگی در ارتباطِ با او دچار مشکل می شود و «برت» از دست می رود. سپس سر و کله ی «مایکل کمبل» پیدا می شود. «مایکل» از «برت» خوشش می آید و این دو با هم نامزد می شوند و بعد «رابرت کوهن» که از دوستان «جیک» است از راه می رسد و عاشق «برت» می شود. سپس این ها همگی با هم راهی اسپانیا می شوند. با راهی شدن این افراد به اسپانیا نقد «همینگوی» در مورد جامعه ی مهاجرِ پس از جنگ جهانی آغاز می شود. گویی اسپانیا محملی می شود تا این افراد در جستجوی مداومی که برای یافتن لذت داشته اند، به یک سر خوردگی عمیق برسند. بعضی از منتقدین این اثر را تلاشی از «همینگوی» دانسته اند، برای نکوهش کردن آشکار جامعه ی مهاجر ، به علت فقدان پایه های اخلاقی در آن ها. دوباره به شخصیت ها برگردیم. «جیک» عاشقِ «برت» است ، اما به دلیل صدمات جنگی وارد آمده به عضو مردانه اش از او جدا می شود ؛ «کمبل» با او نامزد می کند و بعد «رابرت کوهن» که تازه از راه رسیده و دوستِ «جیک» است ، عاشق «برت» می شود ، اما «برت» در اسپانیا دل به یک گاوباز می بندد. سپس همه ی ایشان با گردش در اسپانیا و دیدن و گردش در ذهنیت همدیگر و هم چنین دیدن چندین باره ی مراسم گاوبازی با یک خلاء معنوی در خود آشنا می شوند. خلاء پوچی که به صورت یک کمدی تلخ پایان می پذیرد. «همینگوی» گفته است در این داستان – خورشید همچنان می دمد – نمی خواستم ، پایان آن به صورت یک «کمدی پوچ و کذب یا تلخ» تمام شود، گویا قصد «همینگوی» ساختِ یک تراژدی جدی و کامل بوده است، اما تنش های پس از جنگ چنان قوی و تکان دهنده بوده و شخصیت هایش چنان ویران شده اند، که گویا قابلیت قهرمان تراژدی را نداشته و به سمت یک کمدی تلخ پیش رفته اند. به هر روی در پایان باز به همان فصل «پاریس جشن بی کران» باز می گردم، «همینگوی» درست می گوید، رمان او برای آن دسته از آدم ها نباید چیزی سرگرم کننده باشد، و اگر آن ها آن چنان مجذوب آن شده اند، به قول «همینگوی» جایی از کار لنگ می زده است، شاید لنگ زدن آن همین «تزویر تمامی جامعه ]باشد[ به دلیل امتناع از قضاوتی تند درباره ی افرادی که در نظر جامعه جذاب و مسحور کننده اند.»[2]

موخره ی سینمایی:

تاکنون دو برداشت سینمایی از رمان «خورشید همچنان می دمد» نوشته ی «ارنست همینگوی» انجام شده است، که این دو برداشت سینمایی عبارتند از :

1- فیلمِ «خورشید همچنان می دمد» ، کارگردان: هنری کینگ ، فیلمنامه : پیتر ویرتِل (بر اساس رمان «خورشید همچنان می دمد» نوشته ی «همینگوی») ؛ بازیگران: تیرونه پاور (در نقش جیک بارنز) ، اوا گاردنر (در نقش برت اشلی) ، مل فِرِر (در نقش رابرت کوهن) ، ارول فلین ( در نقش مایک کمبل) ؛ تولید کشور آمریکا، در سال 1957 میلادی، 130 دقیقه.

2- سریال تلویزیونیِ «خورشید همچنان می دمد» ، کارگردان : جیمز گلدستون ، فیلمنامه: رابرت ل. جوزف (بر پایه ی رمانِ «خورشید همچنان می دمد» نوشته ی «همینگوی» ؛ بازیگران : هرت بوچنر (در نقش جیک بارنز) ، جِین سیمور (در نقش برت اشلی) ، رابرت کارادین (در نقش رابرت کوهن) ، یان چارلستون (در نقش مایک کمبل) ؛ تولید کشور آمریکا ، در سال 1984 میلادی ، 240 دقیقه.

اسفندیار درب کوشکی

1 – « پاریس جشن بی کران» ، «ارنست همینگوی» ، ترجمه ی «فرهاد غبرایی»، صفحه ی 309 – 380.

2- مقدمه ی «خورشید همچنان می دمد» ، احسان لامع ، صفحه ی 5.

سه روایت اساطیری از بیضایی (معرفی کتاب)


عنوان کتاب: سه بَر خوانی ( اژدهاک – آرش – کارنامه ی بُندارِ بیدَخش)

نویسنده : بهرام بیضایی

ناشر : انتشارات روشنگران و مطالعات زنان

نوبت چاپ : چاپ یکم ؛ زمستان 1376

شمارگان: 5000 نسخه

تعداد صفحات : 100 صفحه

روایت گونه ای از نمایش است که «بهرام بیضایی» به خوبی به آن توجه نشان داده است. کتاب «سه برخوانی» در بر دارنده ی سه روایت یا برخوانی با موضوعات تاریخی است. روایت اول یا برخوانیِ «اژدهاک» نگاهی دارد به ماجرای «ضحاک» در اساطیر ایران. این برخوانی توسط یک برخوان انجام می شود. برخوانی دوم یا «آرش» پیش از این هم، به صورت مجزا به چاپ رسیده بود. و بررسی ماجرای آرش کمانگیر و تعیین مرز ایران و توران بر اساس تیر اندازی آرش می باشد. روایت سوم یا «کارنامه ی بندار بیدخش» داستانی است در محیط اساطیری روزگار جمشید پیشدادی. و البته این بر خوانی سوم یا «کارنامه ی بندار بیدخش» چند سال پیش ، در تهران به کارگردانی خودِ «بهرام بیضایی» اجرا شد.

در ابتدای هر برخوانی ، پیشینه ی نشر هر روایت بررسی شده است. و نکته ی مهم آن که در این سه روایت ، شخصیت های تاریخی یا اساطیری در محیطی تاریخی یا اساطیری به خوبی نمایش داده می شوند. و نوشته های زیادی از «بیضایی» در محیط های تاریخی می گذرند، آثاری مانند : « مرگ یزدگرد، مجلس محاکمه ی سنمار، روز واقعه، سیاوش خوانی و ...»

کتاب «سه برخوانی» متنی جذاب و خواندنی است برای همه ی علاقه مندان به تاریخ و نمایش.

کاوه بهبودی

۱۳۹۰ اردیبهشت ۱۱, یکشنبه

آشنایی با زندگی و فیلم های کارگردان های ایرانی (معرفی کتاب)


عنوان : فرهنگ کارگردان های سینمای ایران 1375 – 1309

نویسنده: سید مرتضی سید محمدی

با یادداشت: بهرام بیضایی

ناشر: تهران؛ نشر دشتستان

نوبت چاپ: چاپ اول

تاریخ انتشار: بهمن 1386

شمارگان: 5000 نسخه

کارگردان یکی از مهم ترین دست اندر کاران سینما در جهان است؛ بسیاری از ما فیلم های سینماگران خاصی را دنبال می کنیم؛ و پاره ای از تماشاگران ، با مشاهده ی نام برخی از دست اندر کاران فیلم (مانند کارگردان، بازیگر و ...) تصمیم می گیرند که آیا فیلمی را مشاهده کنند یا نه.

کتاب «فرهنگ کارگردان های سینمای ایران 1375 – 1309 » ما را با زندگی و آثار برخی از سینماگران فیلم های داستانی در ایران آشنا می کند. کتاب، با یادداشتی از «بهرام بیضایی» آغاز می شود که در آن «بیضایی» در یک صفحه از دیدگاه های خود درباره ی سینمای ایران می گوید: « با دیدن کتاب شما یاد شور نوجوانی خود می افتم. زمانی که تشنه بودم و سرچشمه ای نبود. کاش وقتی به شوریدگیِ اکنون من رسیدید از این گردآوری پشیمان نشوید.» و البته «بیضایی» در جایی دیگر از این یادداشت از وضعیت سینمای ایران گلایه می کند که : « کتاب شما، بی آنکه بخواهید، شامل بسیاری نامهای ناپیداست که با استعدادهایی به مراتب بیش از بسیاری نامها که در این اند – و دستِ کم بیش از من – دستشان هرگز به فیلمسازی نرسید. و نیز شامل بسیاری نامهای ناپیداست که بدون هیچ استعداد و امتیازی وظیفه یافتند سالها جلوی رشد پیشروترین اندیشه ها را بگیرند، و از این هنر چیزکی در حد خود مبتذل و دست بالا متوسط بسازند.»

کتاب «فرهنگ کارگردان های سینمای ایران 1375 – 1309 » کتابی سودمند است برای همه ی دوستداران سینمای داستانی تا آشنایی بیشتری با زندگی و فیلم های کارگردان های گوناگون پیدا کنند.

عناوین مطالب کتاب به ترتیب از این قرار است:

یادداشت استاد بهرام بیضایی

پیشگفتار

1- بیوفیلموگرافی کارگردانها

2- کارگردانهایی که یک یا دو فیلمی که ساخته اند، نمایش داده نشده یا ناتمام مانده است

3- کارگردانهای غیرایرانی که در ایران (و یا کشوری دیگر) با مشارکت عوامل سینمای ایران فیلم ساخته اند

4- ضمیمه: فیلمسازان ایرانی که برنده ی جوایز خارجی بوده اند

فهرست نامها

فهرست منابع

کاوه بهبودی